معادل ابجد
علامت در معادل ابجد
علامت
- 541
حل جدول
علامت در حل جدول
- نشان، اثر
مترادف و متضاد زبان فارسی
علامت در مترادف و متضاد زبان فارسی
- آیت، آیه، نشان، نشانه، نمود، نمودار، انگ، داغ، شاخص، شاخصه، رایت، علم، اشاره. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
علامت در فرهنگ معین
- نشان، نشانی، در فارسی به معنای پرچم، درفش، صلیب مانندی ساخته شده از آهن با تزئینات مخصوص به خود که در محرم هنگام عزاداری پیشاپیش دسته حرکت می دهند. [خوانش: (عَ مَ) [ع. علامه] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
علامت در لغت نامه دهخدا
- علامت. [ع َ م َ] (ع اِ) علامه. نشان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). ج، عَلام، علامات. و در تداول فارسی زبانان به علائم (علایم) نیز جمع بسته شود. || نشانی که در راه برای رهنمونی برپا سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || داغ. (ناظم الاطباء). نشان. || حد فاصل میان دو زمین. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || علم و رایت. (ناظم الاطباء). درفش. (لغت فرس اسدی): حسن فرمود تا علامت بزرگ را پیش تر بردند. (تاریخ بیهقی ص 39). من بجای خود بایستادم، ابوالفضل و علامت وچتر سلطان پیش آمد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
علامت در فرهنگ عمید
-
نشان، نشانی،
آنچه برای راهنمایی در جایی نصب میکنند،
[قدیمی] علم، رایت، درفش: در جنگ و در سفر ز دو سایه جدا مباد / از سایهٴ علامت و از سایهٴ همای (فرخی: ۳۹۱)،
وسیلهای شامل یک قطعه چوب یا فلز افقی با میلهها و پرههایی که بهصورت عمودی در بالای آن وصل شده و در مراسم عزاداری عاشورا آن را بر دوش حمل میکنند،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژههای فارسی سره
علامت در فرهنگ واژههای فارسی سره
کلمات بیگانه به فارسی
علامت در کلمات بیگانه به فارسی
فارسی به انگلیسی
علامت در فارسی به انگلیسی
- Mark, Character, Communication, Cue, Denotation, Earmark, Emblem, Evidence, Gesture, Ideogram, Indicative, Mark, Marker, Marking, Notation, Note, Seal, Sign, Signal, Signification, Symptomatic, Token, Witness. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی
علامت در فارسی به ترکی
فرهنگ فارسی هوشیار
علامت در فرهنگ فارسی هوشیار
- (اسم) نشان نشانی. توضیح در فارسی زبانان به علایم (علائم) جمع بسته شود، نشانی که در راه برای رهنمونی بر پا سازند، داغ کی، حد فاصل میان دو زمین، علم رایت درفش (سپاهیان)، صلیب مانندی که بر چوب یا آهن افقی آن از سوی پایین شالهای ترمه آویزند و از سوی بالا لاله ها و تندیسهایی از مرغ و جز آن نصب کنند و در میانه زبانه ای از فلز طویل دارد و بر نوک آن فلز پر یا گلوله ای از شیشه الوان نصب کنند و تعداد این زبانه ها (که تیغ نام دارند) 3 تا 5 است و در مراسم عزا داری محرم علامت را پیشاپیش دسته ها به حرکت آورند و حامل آن را علامت کش می نامند جمع: علامات. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
علامت در فارسی به ایتالیایی
- indizio
- sintomo
- cartello
- marca
- segno
- insegna
- sigla
- segnale
- indicazione
- pleurite
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید