معنی عظیم
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
بزرگ، والا، بلند - قدر، فراوان، بسیار،
فرهنگ عمید
بزرگ، کلان،
بلندمرتبه، محترم،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
سترگ، بزرگ، کلان
کلمات بیگانه به فارسی
سترگ
مترادف و متضاد زبان فارسی
بزرگ، جلیل، خطیر، عظمی، کبیر، کلان، معظم، مهم،
(متضاد) کوچک، نهمار
فارسی به انگلیسی
Colossal, Cosmic, Cyclopean, Enormous, Gargantuan, Gigantic, Great, Homeric, Huge, Immense, Imperial, Infinite, Mammoth, Massive, Mighty, Monolith, Monolithic, Monster, Monstrous, Mountainous, Phenomenal, Prodigious, Substantial, Titanic, Tremendous, Vast, Wide
فارسی به ترکی
ulu
فارسی به عربی
اغسطس/آب، رائع، عظیم، فلکی، کبیر، مجید، هائل، واسع
نام های ایرانی
پسرانه، بزرگ، کلان، با اهمیت، بزرگ، فراوان، بسیار، از نامهای خداوند
عربی به فارسی
بزرگ نما , عالی نما , پر اب و تاب , بلند , بزرگ , عظیم , کبیر , مهم , هنگفت , زیاد , تومند , متعدد , ماهر , بصیر , ابستن , طولا نی
فرهنگ فارسی هوشیار
فربه و بزرگ و کلان
فرهنگ فارسی آزاد
عَظِیْم، بزرگ-کلان-امیر- حاکم-از صفات باریتعالی- (جمع:عُظَماء-عِظام- عُظُم)،
فارسی به آلمانی
August (m), Gross, Groß
معادل ابجد
1020