معنی ظلمت

ظلمت
معادل ابجد

ظلمت در معادل ابجد

ظلمت
  • 1370
حل جدول

ظلمت در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ظلمت در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • تاریکی، تیرگی، سیاهی، ظلام،

    (متضاد) روشنایی، فروغ، نور
فرهنگ معین

ظلمت در فرهنگ معین

  • (ظُ مَ) [ع. ظلمه] (اِ.) تاریکی، ج. ظلمات.
لغت نامه دهخدا

ظلمت در لغت نامه دهخدا

  • ظلمت. [ظُ م َ] (ع اِ) ظُلمه. تاریکی. ظلماء. دجی. تیرگی. مقابل روشنا و روشنائی:
    شبی دیرند ظلمت را مهیا
    چو نابینا در او، دو چشم بینا.
    رودکی.
    کجا نور و ظلمت بدو اندر است
    ز هر گوهری گوهرش برتر است.
    فردوسی.
    از ظلمت قلعتی بدان تاری. روشن گردانید. (تاریخ بیهقی).
    بیهوده مجوی آب حیوان
    در ظلمت خویش چون سکندر.
    ناصرخسرو.
    تا خلق را از ظلمت جهل و ضلالت نفس برهانیدند. (کلیله و دمنه). یکی را. قوّت شهوانی بر قوّت عقل غالب گشته و نور بصیرت او را به حجاب ظلمت پوشیده. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ظلمت در فرهنگ عمید

فرهنگ فارسی هوشیار

ظلمت در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به ایتالیایی

ظلمت در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید