معادل ابجد
طلا در معادل ابجد
طلا
- 40
حل جدول
طلا در حل جدول
- آلتون، زر
- عنصر شماره 79
- مدال قهرمان
- زر
مترادف و متضاد زبان فارسی
طلا در مترادف و متضاد زبان فارسی
-
ذهب، زخرف، زر، عسجد،
(متضاد) سیم، فضه، نقره، شی کمیاب، شخصبسیارارزشمند، شراب، می پخته. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
طلا در فرهنگ معین
- زر؛ فلزیست زرد رنگ گران بها و کمیاب که بسیار شکل پذیر، چکش خوار و قابل تورق و مفتول شدن می باشد. در مجاورت آب و هوا نیز زنگ نمی زند، مجازاً گران بها، نایاب. [خوانش: (طَ) [ع. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
طلا در لغت نامه دهخدا
- طلا. [طَ] (ع اِ) آب دهان که از جهت بیماری و جز آن بسته باشد. طُلْوان. طُلُوان. (منتهی الارب). || به قطران اندوده. (منتخب اللغات) (منتهی الارب). || بچه ٔ آهو. (مهذب الاسماء). بچه ٔ آهو وقت زائیدن. (منتهی الارب). آهوی یکساله. (دهار). آهوبچه. (منتخب اللغات). || بچه ٔ گاو و گوسفند. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || بچه ٔ هر حیوان که زنگله دارد. (مهذب الاسماء). هر ستور که سم او شکافته باشد. (منتخب اللغات). گوساله. || ریزه و خرد از هر چیزی. توضیح بیشتر ...
- طلا. [طِ / طَ] (از ع، اِ) زر (در اصطلاح فارسی). زر سرخ. بکسر اول معروف است که به عربی ذهب خوانند. (برهان). زر خالص و صاحب فرهنگ رشیدی نوشته که غالباً لفظ طلا معرب تله است که لفظ هندی است و بکسر فوقانی و تشدید لام بمعنی زر و بمعنی ملمع کردن و ملمع نیز آمده است و در سراج نوشته که طلا بمعنی زر سرخ در اصل به تای قرشت بود بسبب اختلاط عجم و عرب به طای مطبقه نوشته اند حتی که مطلا بمعنی زراندود استعمال کنند. (غیاث) (آنندراج). توضیح بیشتر ...
- طلا. [طَ] (اِخ) کوهکی است (چنین یافتم در شعر هذلیین و در شعر دیگران به ظاءمعجمه و آنجا واقعه ای بوده است). (معجم البلدان). توضیح بیشتر ...
- طلا. [طَ] (اِخ) قلعتی است به آذربایجان (این لفظ عجمی و اصل آن تلاست، چه در کلام عجم طاء و ظاء و ضاد و ثاء و حاء و صاد خالصه و جیم خالصه نیست). (معجم البلدان). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
طلا در فرهنگ عمید
-
فلزی زردرنگ، چکشخوار، و گرانبها که در ضرب سکه و ساختن جواهر به کار میرود، زر،
* طلای سفید: (شیمی) = پلاتین. توضیح بیشتر ...
-
طلی
* طلا کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) [قدیمی] مالیدن داروی مایع بر عضوی،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژههای فارسی سره
طلا در فرهنگ واژههای فارسی سره
فارسی به انگلیسی
طلا در فارسی به انگلیسی
فارسی به ترکی
طلا در فارسی به ترکی
فارسی به عربی
طلا در فارسی به عربی
نام های ایرانی
طلا در نام های ایرانی
- دخترانه، طلا، فلزی زرد رنگ و نسبتاً نرم، زر
تعبیر خواب
طلا در تعبیر خواب
-
اگر بیننده خواب ببیند طلا می ریزد دلیل آفت و هلاکاست و اگر ببیند طلا به امانت می دهد آن کس که امانت می گیرد به او خیانت می کند طلا شنیدن سخن مکروه است - نفایس الفنون
تعبیر خواب طلا نمایانگر تمامی چیزهای ارزشمند زندگی شما در بیداری است. کشف استعدادهای فرد بیننده خواب معمولا به صورت طلا در خواب دیده میشوند. به گفته فروید، شخصیت انسان کوه یخی است که قسمت خودآگاه، تنها نوک آن به حساب میآید و بقیه اش ناخودآگاه است. توضیح بیشتر ...
- اگر کسی دید که زر می گدازد بر زبان مردم می افتد اگر ببیند که طلا به خانه می برد مال می یابد و ثروتمند می شود. اگر ببیند طلا می خورد مال خویش را هزینه می کند یا هدر می دهد. هر جنسی و جسمی که از طلا ساخته شده باشد برای مردان خوب نیست و در خواب زنان نیکو است. اگر کسی در خواب زرگری ببیند با مردی دروغ گو و لاف زن بر خورد می کند. - محمد بن سیرین. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
طلا در فرهنگ فارسی هوشیار
- تلا واژه ای پارسی است که آن را چون تپیدن و تاس به طا ء معرب نویسند (زیر واژه ی طاس) پارسی است و آن را به عربی ذهب خوانند طلا به معنی زر سرخ دراصل به تای قرشت به سبب اختلاط عرب و عجم به طای مطبقه نوشته اند (سراج) تازی است از طلا ء که طلی ممال آن است در فرهنگ عربی به فارسی لاروس طلا ء و طلی هیچ یک با آرش زر نیامده زر نوزاد آهو، هر چیز کوچک، بچه ی گاو و گوسفند، تن جانور هر چه آن را در مالند بر چیزی اندود، دوایی رقیق که بر عضو مالند، قطران، زر ذهب جمع: طلاجات (غلط) . توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
طلا در فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
طلا در فارسی به آلمانی
- Gold (n)
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید
قافیه