معنی طاقت

طاقت
معادل ابجد

طاقت در معادل ابجد

طاقت
  • 510
حل جدول

طاقت در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

طاقت در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • تاب، تحمل، توان، توانایی، صبر، بردباری، وسع، یارا، رمق، مقاومت، نا، زور، قدرت، نیرو. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

طاقت در فرهنگ معین

  • قدرت، توانایی، تحمل. [خوانش: (قَ) [ع. طاقه] (اِ.)]
لغت نامه دهخدا

طاقت در لغت نامه دهخدا

  • طاقت. [ق َ] (ع اِمص) تاب. توان. (صحاح الفرس). توانائی. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 66). تیو. تاو. توش. پایاب. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی). وجد. (ترجمان القرآن). وسَع. وسُع. وسِع. بَدَد. بِدّه. جَهد. جُهد. قوه. پای. قدرت. ذرع. (منتهی الارب). قوت تحمل. نیروی تحمل تعبی و رنجی. استطاعت. شکیب. امکان. قدرت درکار. قبل. یقال: مالی به قبل ٌ؛ ای طاقهُ. (منتهی الارب): فرمانبرداریم آنچه بطاقت ما باشد، که این نواحی تنگ است و مردمانی درویش. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

طاقت در فرهنگ عمید

  • قدرت، توانایی، تاب، توان، تاو، تیو: آن گوی که طاقت جوابش داری / گندم نبری به ‌خانه چون جو کاری (سعدی۲: ۷۵۱)،
    بردباری،
    * طاقت آوردن: (مصدر لازم)
    تاب آوردن،
    بردباری کردن،
    * طاقت برسیدن: (مصدر لازم) = * طاقت رسیدن
    * طاقت داشتن: (مصدر لازم)
    توانایی داشتن،
    بردباری داشتن،
    * طاقت رسیدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] به پایان رسیدن تاب‌و‌توان، تمام شدن طاقت،
    * طاقت یافتن: (مصدر لازم)
    تاب‌و‌توان یافتن‌،
    بردباری یافتن،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

طاقت در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

  • تاب، تاو، توان، نا، توانایی
کلمات بیگانه به فارسی

طاقت در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

طاقت در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

طاقت در فارسی به عربی

  • شفه، صبر، صله، طاقه، عصب، معی
فرهنگ فارسی هوشیار

طاقت در فرهنگ فارسی هوشیار

  • تاب، توان، وجد، امکان، تحمل، قدرت
فارسی به آلمانی

طاقت در فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

طاقت در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید