معنی طاعات
لغت نامه دهخدا
طاعات. (ع اِ) ج ِ طاعه، طاعت. رجوع به طاعت شود. رسول را بر جمله ٔ طاعات بازگردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 40).
فرهنگ معین
[ع.] (اِ.) جِ طاعت، بندگی ها، عبادات.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) جمع طاعت بندگی ها عبادات.
محاسبت
(مصدر) محاسبه: اما مقام محاسبت در پیش ترازو بود، محاسبت آنست که طاعات و معاصی را با خود حساب کند.
طاعه
(مصدر) فرمانبرداری کردن اطاعت کردن، عبادت کردن، (اسم) فرمانبرداری اطاعت، عبادت. یا طاعت بهایی. طاعات و عباداتی که به منظور مزد و ثواب به جا آورده شود و آن در نظر صوفی شرک است صوفی باید طاعت برای خدا کند نه یافتن بهشت و امثال آن.
فرهنگ عمید
طاعت
مترادف و متضاد زبان فارسی
تعبیر خواب
اگر دید سوره ق می خواند، دلیل است به طاعات و عبادات مشغول گردد. - محمد بن سیرین
فرهنگ فارسی آزاد
آیه های قرآن
و آنها که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج مىدهند و با این حال، دلهایشان هراسناک است از اینکه سرانجام بسوى پروردگارشان بازمىگردند،
و الذین یؤتون ما اتوا و قلوبهم وجلة انهم الى ربهم راجعون
و آنها که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج مىدهند و با این حال، دلهایشان هراسناک است از اینکه سرانجام بسوى پروردگارشان بازمىگردند،
معادل ابجد
481