معنی ضمانت

لغت نامه دهخدا

ضمانت

ضمانت. [ض َ ن َ] (ع اِمص) پذرفتاری. پذیرفتاری. تاوان داری. پایندانی. (مجمل اللغه). ذِمامه. (منتهی الارب). ضمان. کفالت. || حُب ّ. (منتهی الارب). || برجاماندگی. (منتهی الارب). زمین گیری.

فارسی به انگلیسی

ضمانت‌

Bail, Guarantee, Guaranty, Sponsorship, Testimonial, Warranty

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

ضمانت

‎ پذیرفتاری پایندانی بابیزنی، بیماری دراز آهنگ بیماری کهنه، دوستی مهر، آسیب، زمینگیری بر جا ماندگی ‎ (مصدر) دچار شدن به بیماریی دایم که گاه به گاه شدت کند و موجب زمین گیری شود، کفیل شدن تعهد کردن کسی را، (اسم) کفالت پایندانی پذیرفتاری. توضیح به ابن معنی در عربی نیامده و به جای آن ضمان مستعمل است و ضمانه در عربی به معنی درماندگی و زمین گیری است ولی در فارسی مستعمل است: طغر لبک. . . عمید الملک را فرمود تا جوابی مختصر به آبتگین نویسد و این ملطفه بخلیفه فرستد تا موجب سلوک و ضمانت او شود.


ضمانت نامه

پایند نامه (اسم) ورقه ای دال بر ضمانت از کسی.

حل جدول

ضمانت

ذمه، کفالت

ضامن شدن

معادل فارسی گارانتی

کفالت

فارسی به عربی

ضمانت

تامین، ضمان، کفاله، مسوولیه، وعد


ضمانت کردن

امن (فعل ماض)، جواب، ضمان، متبنی

فارسی به ایتالیایی

ضمانت

garanzia

فرهنگ معین

ضمانت

(مص ل.) متعهد شدن. کفالت کسی را کردن، (اِمص.) درستی یا صحت چیزی را یا کسی را یا گفته ای را متعهد شدن. [خوانش: (ضَ نَ) [ع.]]


ضمانت نامه

(~. مَ یا مِ) [ع - فا.] (اِمر.) سندی که به موجب آن شخصی شخص دیگر را ضمانت می کند.

فرهنگ عمید

ضمانت

ضامن شدن، کفیل شدن، بر عهده گرفتن،
[قدیمی] دچار شدن به بیماری دائم که گاه‌به‌گاه شدت کند و موجب زمین‌گیری شود،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ضمانت

پایندان

مترادف و متضاد زبان فارسی

ضمانت

پایندانی، پذرفتاری، تضمین، تعهد، تقبل، ضمان، کفالت، گروی، وثیقه

معادل ابجد

ضمانت

1291

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری