معنی ضربه سر

حل جدول

ضربه سر

هِد

هد


ضربه

کوبش

فارسی به عربی

ضربه

تاثیر، جورب، خطاف، سوط، صدی، ضربه، لوحه، ماجور، وطاه


ضربه فنی

ضربه قاضیه

فرهنگ عمید

ضربه

ضربت
* ضربه کردن: ‌ (مصدر متعدی) (ورزش) در کشتی، حریف را با ضربه‌فنی از پا درآوردن،

لغت نامه دهخدا

ضربه

ضربه. [ض َ ب َ / ب ِ] (از ع، اِمص، اِ) ضربت. زخم. کوب. یک بار زدن. زد:
قابل امر شدن چون گوئی
پس بیک ضربه بپایان رفتن.
عطار.
|| پانسه که بدان قمار بازند، و آن را قرعه نیز گویند. (غیاث) (آنندراج). نقش. کعبتین (مجازاً):
همه در ششدر عجزند ترا داو بهفت
ضربه بستان و بزن زآنکه تمامی ندب است.
انوری.
- دوضربه زدن، از دو جای متمتع شدن.
- ضربه نهادن، گویا چیزی شبیه به طرح کردن و نهادن مهره باشد. در طرح حریف یک یا چند مهره ٔ خود را بعمد باطل می کند و در ضربه نهادن بحریف حق یک یا چند حرکت می دهد: کرمان که درعموم عدل و شمول امن و دوام خصب و فرط راحت و کثرت نعمت فردوس اعلی را دورخ مینهاد و با سغد سمرقند و غوطه ٔ دمشق لاف زیادتی می زد امروز در خرابی، دیار لوط و زمین سبا را سه ضربه نهاد... (بدایع الازمان).

فرهنگ معین

ضربه

(مص م.) زدن، یک بار زدن، ضربت، (اِ.) زخم، آسیب، جمع ضربات. [خوانش: (ضَ بَ یا بِ) [ع. ضربه]]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ضربه

زنش، کوبه

برخورد، تکانه

مترادف و متضاد زبان فارسی

ضربه

زدن، شوک، ضربت، آسیب، قرعه

فرهنگ فارسی هوشیار

ضربه

زخم، یکبار زدن

فارسی به ایتالیایی

ضربه

botta

colpo

trauma

معادل ابجد

ضربه سر

1267

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری