معنی صفیر

صفیر
معادل ابجد

صفیر در معادل ابجد

صفیر
  • 380
حل جدول

صفیر در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

صفیر در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آواز، آوا، بانگ، سوت، صوت، فریاد، هتک
فرهنگ معین

صفیر در فرهنگ معین

  • بانگ و فریاد، سوت. [خوانش: (صَ) [ع.] (اِ.)]
لغت نامه دهخدا

صفیر در لغت نامه دهخدا

  • صفیر. [ص َ] (ع اِ) بانگ و فریاد مرغان یا عام است. (منتهی الارب). آواز طائران و این معرب سبیل است. (غیاث اللغات). سوت. هشتک. شاه فوت:
    بلبل بشاخ سرو برآرد همی صفیر
    ماغان به ابر نعره برآرند از آبگیر.
    منوچهری.
    درخت و مرغ شدند از پی تو باغ بباغ
    یکی گشاده نقاب و یکی کشنده صفیر.
    مسعودسعد.
    بلبلی را که سینه بخراشد
    از دم او صفیر نتوان یافت.
    خاقانی.
    صفیر صلصل و لحن چکاوک و ساری
    نفیرفاخته و نغمه ٔ هزارآوا.
    خاقانی. توضیح بیشتر ...
  • صفیر. [ص َ] (عبری، اِ) علامت استهزا و ریشخند است. (حزقیال 27:36، کتاب میکاه 6:16) (قاموس کتاب مقدس). || علامت ندا نمودن و خواندن است. (اشعیا 5:26 و 7:18، زکریا10:8) (قاموس کتاب مقدس). || یکی از الفاظی است که افاده ٔ تحقیر نماید. (ایوب 27:23، اول پادشاهان 9:8، ارمیا 19:8، حزقیال 27:36، میکاه 6:16). و از برای وضع احضار نوکر نیز در مشرق زمین معمول و متداول است. (اشعیا 5:26، 7:18، زکریا 10:8) (قاموس کتاب مقدس). توضیح بیشتر ...
  • صفیر. [ص َ] (اِخ) نام وی شمشاد و از مردم قم است. از اوست:
    دلم را باز ده پیش تو بیکارست می دانم
    ترا زین جنس بیمقدار بسیارست می دانم.
    دور نئی که تا کنم شکوه ز درددوریت
    آه که میکشد مرا هجر تو در حضور تو.
    (آتشکده ٔ آذرذیل شعرای قم) (قاموس الاعلام ترکی). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

صفیر در فرهنگ عمید

  • صدای ممتدی که خالی از حروف هجا باشد و از میان دو لب یا از آلتی خارج شود،
    سوت،
    ٣. (موسیقی) نوعی ساز بادی،
    * صفیرِ راک: (موسیقی) گوشه‌ای در دستگاه ماهور،
    * صفیر زدن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
    صدا زدن،
    (مصدر لازم) سوت زدن، سوت کشیدن: اسبی که صفیرش نزنی می‌نخورد آب / نی مرد کم از اسب و نه می کمتر از آب است (منوچهری: ۹)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

صفیر در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

صفیر در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

صفیر در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

صفیر در فرهنگ فارسی آزاد

  • صَفِیر، سوت- بانگ و صوت ممتد و نازک،
فارسی به آلمانی

صفیر در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید