معنی شیوا

شیوا
معادل ابجد

شیوا در معادل ابجد

شیوا
  • 317
حل جدول

شیوا در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

شیوا در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بلیغ، رسا، روان، فصیح، گویا،

    (متضاد) نارسا
فرهنگ معین

شیوا در فرهنگ معین

  • [په.] (ص.) فصیح، بلیغ.
لغت نامه دهخدا

شیوا در لغت نامه دهخدا

  • شیوا. [شی] (ص) فصیح. ظریف. بلیغ. (یادداشت مؤلف) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ جهانگیری). فصیح و بلیغ. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از غیاث) (از آنندراج) (از انجمن آرا). نغز. خوب. جید. نیکو: شیوه ٔ شیوا. سخن شیوا:
    گشتم از یمن مدحت شه دین
    در سخن بس تبستغ و شیوا.
    منجیک. توضیح بیشتر ...
  • شیوا. [شی] (اِخ) سومین تشخص تثلیث هندی، خدای مخرب. (فرهنگ فارسی معین). توضیح بیشتر ...
  • شیوا. [شی] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان لاهیجان. آب از نهر کیاجو از سفیدرود. سکنه ٔ آن 301 تن. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

شیوا در فرهنگ عمید

  • فصیح، بلیغ،
  • در آیین هندوئیسم، خدای مخرب و مظهر انهدام که معمولاً او را به‌صورت مردی عبوس نمایش می‌دهند،
    آیین پرستش شیوا که یکی از سه صورت مهم آیین کنونی هندوئیسم را تشکیل می‌دهد،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

شیوا در فارسی به انگلیسی

نام های ایرانی

شیوا در نام های ایرانی

  • دخترانه، شیرین بیان، خوش زبان، ایزد بزرگ هندیان باستان، فصیح، بلیغ. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی

شیوا در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

شیوا در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ پهلوی

شیوا در فرهنگ پهلوی

  • رسا و بلند و کشیده
فرهنگ فارسی آزاد

شیوا در فرهنگ فارسی آزاد

  • شِیْوا، Siva or Shiva خدای تخریب و تجدید حیات و یکی از سه جلوه خدا (Trimurti) در آئین وِدا (هندو)، پیکره او در مقام خدای رقص کیهانی Nataraja بصورت جوانیست با چهاردست در حال رقص و در مقام تخریب و نابودی بنام Mahakala بصورت مَهیبی است با گردن بندی از جمجمه های انسانی و مارهائی بدور شانه و بدن و چشمی سوم بر پیشانی و در مقام تجدید حیات بنام Mahavedaمیباشد. (به هندو مراجعه شود). توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی

شیوا در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید