معنی شیفته
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
عاشق، آشفته، حیران. [خوانش: (تَ یا تِ) (ص مف.)]
فرهنگ عمید
آشفته،
عاشق، دلباخته،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
حیران، خاطرخواه، دلباخته، دلداده، شیدا، عاشق، مجذوب، مجنون، مفتون، واله، وامق
فارسی به انگلیسی
Amorous, Besotted, Enchant, Fan, Fond, Gaga, Infatuated, Mad, Nut, Rapt
فارسی به عربی
اسیر، مجنون، مولع
نام های ایرانی
دخترانه، افسون شده، عاشق، مجنون، دیوانه، مجذوب
فرهنگ فارسی هوشیار
عاشق، دلباخته، مهربان
فرهنگ پهلوی
عاشق، مجنون
فارسی به آلمانی
Verru.ckt [adjective]
معادل ابجد
795