معنی شیره

شیره
معادل ابجد

شیره در معادل ابجد

شیره
  • 515
حل جدول

شیره در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

شیره در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آب، جرم، شهد، عصاره، عصیر، مرق
فرهنگ معین

شیره در فرهنگ معین

  • عصاره، افشره، ماده مخدری که از جوشاندن و صاف کردن سوخته های تریاک به دست می آورند. [خوانش: (رِ) (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

شیره در لغت نامه دهخدا

  • شیره. [رَ / رِ] (اِ) عصیر. آنچه به فشردن از میوه یا نباتی برآید. عصاره. (یادداشت مؤلف). افشرده که به عربی عصاره گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). عصیر میوه جات. (ناظم الاطباء). آب فشرده ٔ میوه. آب میوه.
    - شیره ٔ روان، به اصطلاح اطبا، شیره ٔ رقیق. (آنندراج):
    نیست در چاشنی شیره ٔ جان هیچ شکی
    اینقدر هست که بسیار روان ساخته اند.
    صائب (از آنندراج).
    - شیره ٔ ریوند؛ عصاره ٔ ریوند چینی. (ناظم الاطباء).
    || آب انگور. آب که به فشردن از انگور برآید و از آن دوشاب و شراب حاصل شود:
    تکژ نیست گویی در انگور او
    همه شیره دیدیم یکسر رزش. توضیح بیشتر ...
  • شیره.[رَ] (اِخ) نام جزیره ای است. (از ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

شیره در فرهنگ عمید

  • افشره و آبی که از میوه می‌گیرند،
    آب انگور یا توت که آن ‌را می‌جوشانند تا غلیظ شود،
    * شیرۀ پرورده: (زیست‌شناسی) شیره‌ای که در برگ‌های گیاه پرورش می‌یابد و به قسمت‌های مختلف گیاه می‌رود،
    * شیرۀ تریاک: ماده‌ای که از جوشاندن سوختۀ تریاک درست می‌کنند،
    * شیرۀ خام: (زیست‌شناسی) شیره‌ای که از ریشۀ گیاه به ساقه و برگ‌ها می‌رود،
    * شیرۀ معده: (زیست‌شناسی) مایعی که از غده‌های معده ترشح می‌شود و هضم غذا را آسان می‌کند،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

شیره در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

شیره در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

شیره در فارسی به عربی

  • دبس، رواسب طینیه، سائل، عصیر، مقتطف
تعبیر خواب

شیره در تعبیر خواب

  • دیدن شیره انگور، دلیل منفعت است. اگر بیند که شیره انگور بیفشرد، دلیل است زنی مستوره بخواهد. اگر بیند که شیره تازه میخورد، دلیل است مال حلال یابد. اگر شیره ترش بیند، دلیل است از پادشاه مال و بزرگی یابد و هرچند درخواب شیره را شیرین تر بیند، منفعتش بیشتر باشد. - محمد بن سیرین. توضیح بیشتر ...
  • دیدن شیره درخواب بر چهار و جه است. اول: مال. دوم: منفعت بسیار. سوم: عیش خوش. چهارم: عزت و کامرانی. - امام جعفر صادق علیه السلام. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی

شیره در گویش مازندرانی

  • چوب تر، شاخه ای که به تازگی قطع شده باشد
  • شیهه ی اسب
  • آب انگور جوشیده و قوام آمده، جوشیده، سوخته ی تریاک
فرهنگ فارسی هوشیار

شیره در فرهنگ فارسی هوشیار

  • آب انگور که آنرا جوشانده تا غلیظ شود
فارسی به آلمانی

شیره در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید