معنی شیردان

شیردان
معادل ابجد

شیردان در معادل ابجد

شیردان
  • 565
حل جدول

شیردان در حل جدول

  • قسمتی از معده گوسفند
فرهنگ معین

شیردان در فرهنگ معین

  • (اِمر.) شکنبه بره و بزغاله و گوسفند.
لغت نامه دهخدا

شیردان در لغت نامه دهخدا

  • شیردان. (اِ مرکب) آوند شیر. (ناظم الاطباء). ظرفی چون قوری که در آن شیر کنند و با چای آرند. ظرف برای شیر خوردن. ظرف شیرخوری. شیرخوری. شیردانی. (یادداشت مؤلف). || شکنبه ٔ بزغاله و گوسپند. (ناظم الاطباء). چیزی است مثل کدو که گوسفند را در بالای شکنبه می باشد و غیر از شکنبه است و آنرا کیپاپزان پر از گوشت و برنج و مصالح کرده می فروشند، و به هندی چسته گویند که از آن شیر بسته می شود. (از آنندراج). قسمتی از شکمبه ٔ گاو و گوسفند و غیره. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

شیردان در فرهنگ عمید

  • قسمتی از معدۀ گوسفند و سایر حیوانات نشخوارکننده که شیرۀ معده در آن مترشح می‌شود، شکمبۀ بره و بزغاله،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

شیردان در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ظرفی چون قوری که در آن شیر کنند و با چای آرند، ظرف شیرخوری
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید