معنی شهر عراق

حل جدول

شهر عراق

رمادی

رومیله

اور

تکریت

سامرا

سامرا، نجف

بصره

کرکوک


شهر شمالی عراق

دهوک


شهر مقدس عراق

نجف


شهر مذهبی عراق

سامرا


شهر باستانی عراق

اور

لغت نامه دهخدا

عراق

عراق. [ع َ] (اِخ) محله ٔ بزرگی است به شهر اخمیم مصر. (معجم البلدان).

عراق. [ع ِ] (اِخ) عراق عجم:
اهل ع-راق در عرقند از حدیث تو
شروان به نام تست شرف وان و خیروان.
خاقانی.
قدرش عراقیان چه شناسند کز سخن
چون آفتاب امیر خراسان شناسمش.
خاقانی.
چو طالع مدد کرد و بخت اتفاق
گرفتم به بازوی دولت عراق.
(بوستان).
رجوع به عراق عجم شود.

عراق. [ع ِ] (ع اِ) نام پرده ای است در موسیقی که به وقت چاشت سرایند. (آنندراج):
تا مطربان زنند لبینا و هفت خوان
در پرده ٔ عراق و سرزیر و سلمکی.
میزانی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی).
عراقی وار بانگ از چرخ بگذاشت
به آهنگ عراق این بانگ برداشت.
نظامی.
آه کز یاد ره و پرده ٔ عراق
رفت از یادم دَم تلخ فراق.
مولوی.
رجوع به عراقی شود.

معادل ابجد

شهر عراق

876

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری