معنی شهروا

شهروا
معادل ابجد

شهروا در معادل ابجد

شهروا
  • 512
حل جدول

شهروا در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

شهروا در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بی‌ارزش، تقلبی، قلابی، قلب، کاسد، نارایج، ناسره
فرهنگ معین

شهروا در فرهنگ معین

  • پولی که ارزش حقیقی آن کمتر از ارزش رسمی آن بوده، زر ناخالص. [خوانش: (شَ) (ص. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

شهروا در لغت نامه دهخدا

  • شهروا. [ش َ رَ] (ص مرکب، اِ مرکب) شاید از شهرروا باشد. چاو. (یادداشت مؤلف). ظاهراً مخفف شهرروا. (فرهنگ نظام). گویند پادشاهی زر قلب و ناسره زد و آنرا شهروا نام کرد و بنابر شدت و تندی خوی در ملک خود رایج گردانید و در غیر ملک او به هیچ نمی گرفتند. (از برهان). درم و دینار ناسره که خصوصاً در یک شهر رایج باشد، و این در اصل «شهرروا» بود یک «ر» را مطابق قاعده حذف کردند، و نیز آن درم ناسره که یکی از ملوک ظالم در ملک خود بزور رایج کرده بوده در ملک دیگران رواج نیافت، و ظاهراً به این معنی در اصل شه روا بود. توضیح بیشتر ...
  • شهروا. [ش َ رَ] (اِخ) بعضی از مردم قم روایت کنند که دیه خمانی بنا کرده شده است بر دست مردی نام او شهرواو این دیه را بنا نهاد بنام خود. (تاریخ قم ص 65). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

شهروا در فرهنگ عمید

  • سکه‌ای که فقط در قلمرو فرمان‌روای محلی ضرب‌کنندۀ آن رواج داشت: بزرگ‌زادۀ نادان به شهروا ماند / که در دیار غریبش به هیچ نستانند (سعدی: ۱۲۱)،
    سکه‌ای که ارزش حقیقی آن کمتر از ارزش اسمی آن باشد،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

شهروا در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

شهروا در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) پولی که ارزش حقیقی آن کمتر از بهای اسمی آن باشد و بنابراین در غیر محلی که ضرب شده ارزش چندان ندارد: بزرگزاده نادان بشهروا ماند که در دیار غریبش بهیچ نستانند ‎0 (گلستان 114). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید