معنی شهرنشینی

لغت نامه دهخدا

شهرنشینی

شهرنشینی. [ش َ ن ِ] (حامص مرکب) تمدن. حضارت. (یادداشت مؤلف). شهرنشینی در ایران سابقه ٔ کهن دارد، و بعضی از نخستین شهرهای مهم دنیا در ایران بوجود آمده مانند شوش و هگمتانا. (از ایرانشهر ج 1 ص 101). رجوع به ایرانشهر و تاریخ تمدن جرجی زیدان شود.

حل جدول

شهرنشینی

حضارت

مدنیت

تمدن، حضارت


تمدن، حضارت

شهرنشینی


حضارت

شهرنشینی


تمدن ، حضارت

شهرنشینی


تمدن

شهرنشینی، مدنیت

مترادف و متضاد زبان فارسی

شهرنشینی

تمدن، مدنیت،
(متضاد) بادیه‌نشینی


احتضار

جان‌کندن، نزع، حضور، شهرنشینی


مدنیت

تمدن، شهرنشینی،
(متضاد) بدویت، چادرنشینی


بداوت

بادیه‌نشینی، صحرانشینی، بیابانگردی،
(متضاد) شهرنشینی، تمدن

فرهنگ فارسی هوشیار

سیویلیزاسیون

فرانسوی شهرنشینی شهرگرایی

فرهنگ عمید

حضارت

شهرنشینی، اقامت در شهر، تمدن،

معادل ابجد

شهرنشینی

925

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری