معنی شندره
لغت نامه دهخدا
شندره. [ش ِ دِ رَ / رِ] (ص) ژنده.پاره. جرجره. (یادداشت مؤلف). رجوع به شندر شود.
شرنده
شرنده. [ش ِ رِ دَ / دِ] (ص) در تداول عامه سخت لخت لخت و پاره پاره. (از یادداشت مؤلف). به معنی ژولیده و پاره پاره و بدسرووضع و شلخته و بی بندوبار، تقریباً مرادف «شندره » است. (فرهنگ لغات عامیانه).
شندر
شندر. [ش ِ دِ] (ص) جندر. ژنده. کهنه و فرسوده.
- شندر پندر، پندر ظاهراً از توابع شندر است و شندر و شندره و شرنده به معنی ژنده و کهنه و پاره پاره است و در مورد اشخاص بمعنی بد سر و وضع و ژولیده و پاره پوره و کثیف و حقیر استعمال می شود. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده). رجوع به چندر پندر شود.
حل جدول
پاره، جرجره
گویش مازندرانی
پاره – از هم گسیخته
معادل ابجد
559