معنی شعبده

شعبده
معادل ابجد

شعبده در معادل ابجد

شعبده
  • 381
حل جدول

شعبده در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

شعبده در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • افسون، تردستی، ترفند، چشم‌بندی، حقه، حیله، سحر
فرهنگ معین

شعبده در فرهنگ معین

  • (مص ل. ) تردستی کردن، (اِ. ) حقه، نیرنگ. [خوانش: (شَ یا شُ بَ دِ) [ع. شعبده] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

شعبده در لغت نامه دهخدا

  • شعبده. [ش َ / ش ُ ب َ دَ / دِ] (از ع اِ) شعبده. بازی که آن را نمودی باشد ولی بودی نداشته باشد. چشم بندی و نظربندی و حقه بازی. (ناظم الاطباء). نیرنگ. بازیگری. تردستی. نیرنج. چشم بندی. سبک دستی. (یادداشت مؤلف). در اصل شعبذه است که گاهی نیز باء آن را به واو تبدیل کنند و شعوذه گویند. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 7-6) شعوذه. (منتهی الارب). بازیی را گویند که نمودی داشته باشد لیکن او را بودی نباشد و این به حرکت دست و سرعت آن صورت بندد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

شعبده در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

شعبده در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

شعبده در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

شعبده در فرهنگ فارسی هوشیار

  • از شعبذه تازی: چشم بندی دوالبازی تردستی ‎ (مصدر) تردستی کردن حقه بازی نمودن، نیرنگ زدن، (اسم) حقه بازی تردستی، نیرنگ. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه
عبارت های مشابه