معنی شرمسار

شرمسار
معادل ابجد

شرمسار در معادل ابجد

شرمسار
  • 801
حل جدول

شرمسار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

شرمسار در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آزرمگین، خجل، روسیاه، سرافکنده، سربزیر، شرم‌زده، شرمگین، شرمنده،
    (متضاد) سربلند، مباهی، مفتخر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

شرمسار در فرهنگ معین

  • (~.) (ص مر.) خجل، شرمنده، منفعل.
لغت نامه دهخدا

شرمسار در لغت نامه دهخدا

  • شرمسار. [ش َ] (ص مرکب) شرمنده و منفعل و خجل. (ناظم الاطباء). سرافکنده. آزرمگین. شرمگین. خجلان. (یادداشت مؤلف). شرم زده. شرمنده. شرمگین. (آنندراج). شرمنده. (شرفنامه ٔ منیری):
    شکر و سیم پیش همت او
    از من و شعر شرمسارتر است.
    خاقانی.
    ای در بار امید از تو شده تنگبار
    از شکر تنگ تو تنگ شکر شرمسار.
    خاقانی.
    بخت آمد خون گریست پیشم
    کز رنگ سیاه شرمسارم.
    خاقانی.
    حاشا که مرا از او به رفتن
    بس دیرنه شرمسار بیند.
    نظامی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

شرمسار در فرهنگ عمید

  • خجل، شرمنده: ای هنر از مردی تو شرمسار / از هنر بیوه‌زنی شرم دار (نظامی۱: ۴۷)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

شرمسار در فارسی به انگلیسی

  • Ashamed, Shamefaced, Sorrowful, Sorry, Shamefacedly
فرهنگ فارسی هوشیار

شرمسار در فرهنگ فارسی هوشیار

  • منفعل و خجل، شرمنده، شرمگین
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید