معنی شرفیابی

لغت نامه دهخدا

شرفیابی

شرفیابی. [ش َ رَف ْ] (حامص مرکب) سرافرازی و درک شرف و بلندی جاه و مرتبه. (از ناظم الاطباء). تشرف. شرف و افتخار یافتن. (یادداشت مؤلف). نیل به شرف و افتخار. (فرهنگ فارسی معین). || به خدمت بزرگی رسیدن. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به شرفیاب و شرفیاب شدن شود.

مترادف و متضاد زبان فارسی

شرفیابی

باریابی، پابوسی


تشرف

پابوسی، شرفیابی


پابوسی

پای‌بوسی، تشرف، دیدار، زیارت، شرفیابی

فرهنگ فارسی هوشیار

شرفیابی

هندمانی باریابی ‎ نیل به شرف و افتخار، به خدمت بزرگی رسیدن.


استدعای شرفیابی

بار خواهی

فرهنگ معین

شرفیابی

نیل به شرف و افتخار، به خدمت بزرگی رسیدن،

فرهنگ عمید

شرفیابی

شرفیاب شدن، به حضور شخص بزرگی رسیدن،


باریابی

باریافتن، شرفیابی به حضور پادشاه،


بارخواه

آن‌که اجازۀ شرفیابی به حضور پادشاه را بخواهد،


تشرف

شرفیاب شدن،
شرف یافتن، مشرف شدن، بزرگی یافتن،
شرفیابی،

حل جدول

فرهنگ فارسی آزاد

تشرف

تَشَرُّف، مُشَرَّف شدن، شرف یافتن، شرفیابی،

معادل ابجد

شرفیابی

603

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری