معنی شت، برس

حل جدول

شت ، برس

ماهوت پاک کن


شت، برس

ماهوت پاک کن

لغت نامه دهخدا

شت

شت. [ش َ] (اِ) مخفف شتل است و آن زری باشد که در آخر قمار به حاضران دهند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری). مخفف شتل است که در قمارخانه متعارف است. (از فرهنگ سروری):
آنچه او برده است نپاید در دست
یا مجاهز ببرد یا شت اقران باشد.
امیرخسرو.

شت. [ش َت ت] (ع ص) پراکنده. و یقال: امر شت، ای متفرق. ج، أشتات، شتوت. (از منتهی الارب). ج، شتات، شتیت. (اقرب الموارد). || (مص) پراکنده شدن. (از زوزنی) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). || پراکنده کردن. (از منتهی الارب). رجوع به شتات و شتوت شود.

شت. [ش َ] (اِ) در تداول عوام، قوام آمده ٔ قند و شکر و مانند آن. شاید مأخوذ از شهد باشد. (یادداشت مؤلف).

شت. [ش َت ت] (ع اِمص) پراکندگی و از آن است: الحمد ﷲ الذی جمعنا من شت، سپاس خدای را که ما را گرد آورد از پراکندگی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).

شت. [ش َ] (اِ) کلمه ٔ تعظیم است و آن را تیمسار نیز گویند و هر دو به معنی حضرت است که در عربی معروف است. (انجمن آرا) (آنندراج). لفظی است در فارسی، ترجمه ٔ لفظی که در عربی حضرت گویند. (برهان). به سخن بزرگ نامیدن کسی را. (یادداشت مؤلف). لغت شت فارسی نیست نخستین بار در دساتیر چاپ ملافیروز به کار رفته است. این لغت هندی است، اما نه مانند لغات کپی (بوزینه) و شکر و شمن و چندن (صندل) که از زمان بسیار قدیم داخل فارسی شده باشد. شت به این معنی در نوشته های قدیم فارسی نیامده ودر فرهنگ جهانگیری که آن هم در هند نوشته شده یاد نگردیده است. در همه ٔ فرهنگها، شت مخفف شتل، و مصطلح در قمار، یاد شده است و در دبستان المذاهب به معنی حضرت بکار رفته است. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین).


برس

برس. [ب ُ] (ع اِ) پنبه یا پنبه مانندی است یا پنبه ٔ گیاهی بردی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به برس [ب ِ] شود.

برس. [ب ُ] (اِ) میوه و بار سرو کوهی. (برهان) (آنندراج). میوه ٔ سرو کوهی. (ناظم الاطباء). رجوع به ارس و رجوع به سرو کوهی شود.

برس. [ب َ] (ع اِ) بره. چوبک مهار. (منتهی الارب در ماده انف در ترجمه ٔ بُرَه). چوبی باشد که در بینی شتر کنند و ریسمان مهار را بدان بندند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا): جمل آنف، اشتری که بینیش درد کند از برس. (مهذب الاسماء). الخش، برس در بینی شتر کردن. (تاج المصادر بیهقی):
چون گسستی مهار و ببریدی
زود بینی به بینی اندر برس.
انوری.
|| مهار و آن ریسمانی است که در بینی گاو گذرانند. || مهمیز. (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان) (ناظم الاطباء):
آنچه شیر از سروی اوست به بیم
و آنچه بینی شیر از اوست به برس.
سوزنی.

برس. [رُ] (فرانسوی، اِ) ماهوت پاک کن. جامه خاره. (یادداشت مؤلف). غرواشه. (یادداشت مؤلف). پشنجه. || مسواک.

برس. [ب َ] (ع مص) تشدد برغریم. (منتهی الارب). سختگیری برغریم. (آنندراج). تشدد کردن بر غریم. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

شت

ماهوت پاک کن، بُرُس، برس نقاشی. [خوانش: (شُ) [روس.] (اِ.)]

تعبیر خواب

برس

تعبیر خواب برس 1ـ دیدن برس در خواب، نشانه بدبخت شدن در اثر نابسامانی کارهاست. 2ـ دیدن برس کهنه و خراب، علامت بیماری است. 3ـ دیدن برس لباس در خواب، نشانه وظیفه سنگینی است که در آینده بر دوش شما خواهد افتاد. 4ـ اگر خواب ببینید لباسهای خود را برس می زنید، نشانه آن است که بزودی در مقابل کار دشواری که انجام می دهید، پولی دریافت خواهید کرد. 5ـ دیدن برسهای گوناگون در خواب، نشانه انجام دادن خطاست. -

فرهنگ عمید

برس

چوبی که در بینی شتر می‌کنند و ریسمان را به آن می‌بندند، مهار، مهار شتر: چون گسستی مهار و ببریدی / زود بینی به بینی اندر برس (انوری: مجمع‌الفرس: برس)،

معادل ابجد

شت، برس

962

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری