معنی شبان

شبان
معادل ابجد

شبان در معادل ابجد

شبان
  • 353
حل جدول

شبان در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

شبان در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • چوپان، راعی، رمه‌بان، گله‌بان
فرهنگ معین

شبان در فرهنگ معین

  • (شَ) [په.] (اِ.) چوپان.
لغت نامه دهخدا

شبان در لغت نامه دهخدا

  • شبان. [ش َب ْ با] (ع ص) شبانی. اشبانی. مرد که سرخ روی و گلگون سبلت باشد. (از متن اللغه). رجوع به شُبّان و رجوع به شبانی شود. توضیح بیشتر ...
  • شبان. [ش ُب ْ با] (ع اِ) ج ِ شاب. به معنی جوان. (از دهار). رجوع به شاب و شباب شود. || (ص) به معنی شبانی که مرد سرخ روی و میگون سبلت است. (از متن اللغه). و از اسمهای آن شَبانه یا شُبانه است. رجوع به شبانی شود. توضیح بیشتر ...
  • شبان. [ش َ] (اِخ) نام ستاره ای است بر پای قیفاوس. (مقدمه ٔ التفهیم). توضیح بیشتر ...
  • شبان. [ش َ] (اِخ) نام یکی از طوایف پشت کوه از ایلات کرد ایران. (یادداشت مؤلف). توضیح بیشتر ...
  • شبان. [ش ُ / ش َ] (اِ) چوپان را گویند که چراننده و محافظت کننده ٔ گوسفند باشد و او را به عربی راعی خوانند. (برهان قاطع). رشیدی در فرهنگ و هدایت صاحب انجمن آرا و به تبع اخیر صاحب آنندراج گوید: چوپان که اکثر در شب گله را پاسبانی کند ضد روزبان و شبانه نیز گویند. اما این گفته بر اساسی نیست و شبان از کلمه ٔ شب مشتق نمیباشد بلکه از ریشه ٔ «فشو» اوستایی است و با کلمه ٔ چوپان نیز هم ریشه است. چوپان. گله بان. چُپان. توضیح بیشتر ...
  • شبان. [ش َ] (اِ) ج ِ شب. که شبها باشد، لیکن برخلاف قیاس. (برهان قاطع):
    همان دیدبان دار و هم پاسبان
    نگهدار لشکر به روز و شبان.
    فردوسی.
    همی راند چون باد لشکر به راه
    به رخشنده روز و شبان سیاه.
    فردوسی.
    و رجوع به شب شود. توضیح بیشتر ...
  • شبان. [ش َ] (اِ) شب پره را گویند و آن را مرغ عیسی هم خوانند. (برهان قاطع). خفاش. شب پره. (ناظم الاطباء). به فارسی اسم خفاش است. (فهرست مخزن الادویه). نامهای دیگرش: شب پره، شب پرک، شب یازه، شب یازو، شب بوزه و شبیشه است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به شب پره شود. توضیح بیشتر ...
  • شبان. [ش َ] (اِ) نام درختی است خاردار که آن را شبهان و در یونانی فالینورس و در سریانی ساباهی یا سباباهی خوانند. (از مفردات ابن البیطار ج 2 ص 54). دم الاخوین. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 226). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

شبان در فرهنگ عمید

  • چوپان، نگهبان گلۀ گوسفند،
  • شاب
فارسی به انگلیسی

شبان در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

شبان در فارسی به عربی

نام های ایرانی

شبان در نام های ایرانی

  • پسرانه، چوپان، گله بان
فرهنگ فارسی هوشیار

شبان در فرهنگ فارسی هوشیار

  • چوپان را گویند که چرادهنده و محافظت کننده ی گوسفند باشد، گله بان، رمه یار. توضیح بیشتر ...
فارسی به آلمانی

شبان در فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

شبان در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید