معنی شایسته

شایسته
معادل ابجد

شایسته در معادل ابجد

شایسته
  • 776
حل جدول

شایسته در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

شایسته در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • ارجمند، باقدر، باکفایت، برازنده، بسزا، پسندیده، درخور، روا، زیبنده، سزاوار، شایگان، صالح، صلاحیت‌دار، عزیز، فراخور، قابل، لایق، مدیر، مستحق، مستلزم، مستوجب، مقبول، مناسب، موافق، نسیب، نیکو، والا،
    (متضاد) ناشایسته. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

شایسته در فرهنگ معین

  • سزاوار، محترم. [خوانش: (یِ تِ) (ص.)]
لغت نامه دهخدا

شایسته در لغت نامه دهخدا

  • شایسته. [ی ِ ت َ / ت ِ] (ن مف) اسم مفعول از شایستن. (حاشیه ٔ برهان چ معین). بمعنی اول شایان که سزاوارو لایق و درخور باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). موافق و مناسب. (ناظم الاطباء). لایق. درخور. ازدر. سزاوار. قمین. حری. زیبنده. برازا. جدیر. خلیق:
    ز لشکر ورا بود سیصد سوار
    همه گرد وشایسته ٔ کارزار.
    فردوسی.
    سواران شایسته ٔ کارراز
    ببر تا بر آری ز ترکان دمار.
    فردوسی.
    بدو گفت بگزین ز لشکر سوار
    ز گردان شایسته ٔ کارزار. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

شایسته در فرهنگ عمید

  • شایان، درخور، لایق، سزاوار،
فارسی به انگلیسی

شایسته در فارسی به انگلیسی

  • Admirable, Appropriate, Befitting, Competent, Congruous, Decent, Deserving, Feasible, Felicitous, Fit, Fitting, Happy, Right, Likely, Meritorious, Proper, Qualified, Qualifier, Seemly, Suitable, Worthy. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

شایسته در فارسی به عربی

  • جدیر، جوهری، جید، صحیح، کافی، لائق، مناسب، موهل، نوبه، یصبح
نام های ایرانی

شایسته در نام های ایرانی

  • دخترانه، سزاوار، لایق، سزاوار، لایق و درخور
فرهنگ فارسی هوشیار

شایسته در فرهنگ فارسی هوشیار

  • لایق، سزاوار، زیبنده، خلیق
فرهنگ پهلوی

شایسته در فرهنگ پهلوی

فارسی به آلمانی

شایسته در فارسی به آلمانی

  • Angebracht, Eigen, Geeignet, Geeignet [adjective], Ordentlich, Passend, Qualifiziert [adjective], Anmessen, Anpassen, Artig, Ausstatten, Brav, Gut, Sitzen, Tauglich. توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی

شایسته در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید