معنی شاو

لغت نامه دهخدا

شاو

شاو. (ص) بمعنی خالص چنانکه زر شاو بمعنی زر خالص است. (از غیاث اللغات). اما صحیح کلمه ساو است با سین مهمله. (حاشیه ٔ غیاث اللغات چ دبیرسیاقی). رجوع به ساو شود.


برنارد شاو

برنارد شاو. [ب ِ] (اِخ) جرج. نویسنده ٔ ایرلندی. وی در 26 ژوئیه ٔ 1856 م. در دوبلین در خانواده ای تهی دست متولد شد. در کودکی عشق به موسیقی را از مادر هنرمند خویش به ارث برد. پس از تحصیل اندک برای امرار معاش به کارهای مختلف مشغول شد سپس در لندن در روزنامه ای بکار پرداخت و با نوشتن مقالات معاش خود را تأمین میکرد. درسال 1879 م. به تحریر داستان و نمایشنامه آغاز کرد.در سال 1882 م. به فعالیتهای سوسیالیستی پرداخت. برنارد شاو در نمایشنامه نویسی قویتر از داستان نویسی است. وی در نمایشنامه های خود افراد جامعه را با همه ٔ دردها و رنجها و تیرگیهای درونی نشان میدهد. نویسنده ای واقعبین است و آثار او با بذله گویی و طنز توأم می باشد. وی در سوم نوامبر 1950 م. درگذشت. ازجمله نمایشنامه های اوست: لاس زن، شغل بانو وارن، مرد سرنوشت، شاگرد شیطان، قیصر و کلئوپاترا، بشر و فوق بشر، سرگرد باربارا، پیگمالیون، کاترین بزرگ، ژاندارک مقدس، روزهای طلایی شارل شاه. و ازجمله داستانهای کوتاه وی، عشق در میان هنرپیشگان و شغل کاشل بایرون و یک سوسیالیست غیراجتماعی را میتوان نام برد. برنارد شاو رساله ها و کتبی درباره ٔ سوسیالیسم نوشته که از آن جمله است: فابیانیسم و امپراتوری و راهنمای زن باهوش بسوی سوسیالیسم و سرمایه داری. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به پانزده گفتار مجتبی مینوی شود.

حل جدول

شاو

طنز پرداز ایرلندی

طنزپرداز ایرلندی


رمان ایروین شاو

دارا و ندار


جورج برنارد شاو

اولین کسی که هم جایزه نوبل و هم جایزه اسکار را به دست آورد

برنده نوبل ادبیات در سال 1925 میلادی


داستانى از ایروین شاو

دو هفته در شهر دیگر


اثر جورج برنارد شاو

مرد سرنوشت


اثری از برنارد شاو

بشر و فوق بشر، پیگمالیون، تردید پزشک، سرباز شکلاتی، سزار و کلئوپاترا، سلاح ها و انسان ها، کاندیدا


نمایش نامه برنارد شاو

خانه هاى مردان بى زن

فرهنگ فارسی هوشیار

شاو

‎ پیش افتادن، کندن، پایان، تگ ته، خاک چاه، افسار شتر، سبد

سخن بزرگان

جرج برنارد شاو

انقلاب، ستمدیدگان را آزاد نمی کند، [بلکه] تنها استثمارگران را تغییر می دهد.

آزادی یعنی مسؤولیت؛ برای همین است که بیشتر انسانها از آن وحشت دارند.

معنی حقیقی آزادی، مسئولیت است و به همین دلیل است که اغلب از آن می ترسند.

ملت از راه آزادی به تعلیم و تربیت دست می یابند، نه برعکس.

بزرگترین نعمت خدا هستی و حیات است.

بهترین مکان برای یافتن پروردگار، باغ وجودت است. می توانی او را در آنجا جستجو کنی.

از مکالمه و پرگویی بیجا نجات پیدا خواهید کرد، اگر به خاطر بیاورید که مردم هرگز نصایح شما را قبول نمی کنند، مگر اینکه وکیل مدافع و یا دکتر باشید و آنها برای شنیدن صحبت های شما پول خرج کرده باشند.

مردم موفق کسانی هستند که بر می خیزند و به دنبال خواسته خود حرکت می کنند و اگر آن را نیافتند با تلاش و کوشش آن را به وجود می آورند.

او هیچ چیز نمی داند، اما تصور می کند و تظاهر می کند که همه چیز را می داند، این تعریف کوتاه و یک نماینده ی مجلس است.

قوانین طبیعت با رسوم قبیله ی شما تفاوت دارد.

بیشتر مردم دعا نمی کنند، تنها التماس می کنند.

هرگز برای پول ازدواج نکنید، چون برای پول در آوردن راههای آسانتری هم وجود دارد.

مردی که در نبرد زندگی می خندد، سزاوار ستایش است.

مرد موفق کسی است که با جهان سازگار می شود و بازنده کسی است که با پافشاری می خواهد جهان را با خویشتن سازگار کند. بنابراین، همه ی پـیشرفت های جهان، کار بازندگان است.

زن زشت در دنیا وجود ندارد. تنها برخی از زنان هستند که نمی توانند خود را زیبا جلوه دهند.

حسب و نسب زن و شوهر از رفتاری که هنگام پرخاش و جدال با هم دارند، نمایان می شود.

اصل و نسب مردان زمانی مشخص می شود که آنها بر سر مسایل کوچک با هم مشکل پیدا می کنند.

یک عمر اشتباه کردن، نه تنها افتخارآمیز است، که بسیار سودمندتر از یک عمر نشستن بیهوده است.

عشق، خطای آشکار فرد در تمایز یک آدم عادی از دیگر آدمهای عادی است.

پول گرسنگی را درمان می کند، ولی درمان اندوه و درد نیست.

هیچ گاه در اندیشه ی مرگ نباشید، بی گمان، مرگ در اندیشه ی شماست.

علت بدبختی و بیچارگی ما داشتن فرصتهای زیادی است که صرف اندیشیدن درباره خوشبختی و بدبختی می گردد.

راز بدبختی و بیچارگی ما اوقات فراغتمان است که آن را با فکر کردن در مورد خوشبختی و بدبختی می گذرانیم.

دانش زمانی خطرناک است که فکر کند به هدف خود رسیده است.

دانش در دو صورت خطرناک می شود: اول اینکه در دست آدم نادانی قرار گیرد و دوم اینکه فکر کند به هدف خود رسیده است.

تنها زمانی باید از فکر کردن به آینده غافل شد که در حقیقت، آینده ای وجود نداشته باشد.

به ندرت اشخاصی را پیدا می کنید که در سال، بیش از دو یا سه بار فکر کنند. من خودم با هفته ای یکبار یا دو بار فکر کردن به شهرت جهانی رسیده ام.

یک محصل باید کتابهای خوب بخواند، اما یک نویسنده باید کتابهای بیهوده را هم مطالعه کند. من مزخرف ترین کتابها را می خوانم و با اینکه جواهر قیمتی اغلب در خزانه هاست، گاهی در ویرانه ها گنجهایی پیدا می شود که آدم را بسیار دگرگون می کند. آدم باید از هر سوراخ و سنبه ای خبر داشته باشد.

یک بطری که تا نیمه آب داشته باشد، از نظر یک فرد خوشبین نیمه پر است، اما از نظر یک فرد بدبین نیمه خالی به شمار می رود.

هر چقدر توانایی های افراد کمتر باشد؛ ادعای آنها بیشتر خواهد بود.

وقتی جوان بودم متوجه شدم از هر ده عملی که انجام می دهم، نُه تای آن اشکال دارد. من نمی خواستم آدم بدنامی باشم، بنابراین ده مرتبه بیشتر کار می کردم.

وقتی آدم بفهمد که به هرچیزی - هر چقدر چندش آور- می تواند عادت کند به این ضرورت پی می برد که باید همه ی چیزهای عادی زندگی اش را وارسی کند.

وقتی انسان ببری را بکشد، نامش را تمرین مردانگی می گذارند. ولی وقتی ببری انسان را بدرد، نام این کار را توحش و آدمخواری می نهند؛ تفاوت جنایت و عدالت هم در قاموس بشر از این بیشتر نیست.

و اما طول عمر سعادت! هیچ انسان زنده ای قادر نخواهد بود در برابر آن تاب بیاورد؛ ممکن است دوزخی بر روی زمین باشد.

خوش بین ها و بدبین ها هر دو به بشر خدمت کرده اند؛ اولی با آفریدن هواپیما و دومی با آفریدن چتر نجات!

پیشروان، انسانهایی هستند که برای رسیدن به مطلوب خویش به پا می خیزند و اگر بدان دست نیابند به ساختن آن همت می گمارند.

بهترین مصلح کسی است که اصلاح را از خود شروع کند.

به تجربه آموختم که انسانها هرگز از تجربه چیزی نمی آموزند.

انسانها نه به نسبت تجربه های خود، بلکه به نسبت ظرفیتی که برای تجربه کردن دارند عاقل هستند.

زندگی، پُر از ماجراهای دلنشین و هیجان انگیز است؛ هرگز شانس خود را برای یافتن آنها از دست ندهید.

جوانی، زمانی است که شما پدر و مادر خود را بابت هر چیزی گناهکار میدانید و پختگی، زمانی است که میآموزید همهی گناهها به گردن بیتجربگی نسل جوانتر است.

انسان ها به نسبت ظرفیتی که برای کسب تجربه دارند عاقل اند نه به نسبت تجاربی که اندوخته اند.

آن که می تواند، انجام می دهد و آن که نمی تواند، انتقاد می کند.

هر کسی نمی تواند حافظ، سعدی یا مولانا شود؛ هر کس به جای خود و برای خود کسی است؛ هر کس دارای سبکی است.

آن که حقیقت را پنهان می کند، می خواهد با دست روی خورشید را بپوشاند.

بدون هنر، ظریف نبودن واقعیت، دنیا را مکانی تحملناپذیر میسازد.

در هرچیز بامزه ای، حقیقتی وجود دارد.

یک خانواده شاد چیزی جز یک بهشت زودرس نیست.

مزهی زندگی به سبب مرگ از دست نمیرود، همان گونه که خنده ما از جدی بودن زندگی نمیکاهد.

تو چیزها را می بینی و می پرسی: چرا؟ من خواب چیزهایی را که وجود ندارند می بینم و می گویم: چرا که نه؟

برای اینکه دانش ملکه شود، آموختن کافی نیست عمل لازم است.

تنها دانشی باقی می ماند و فراموش نمی شود که همراه با عمل باشد.

مغز ابلهان، دانش را به پنداشته ها، فلسفه را به نادانی و هنر را به خودنمایی مبدل می کند.

اگر راهش را بدانی هر سخنی می توان گفت، وگرنه هیچ؛ ظرافت در دانستن آن راه است.

از شگفتی های زندگی این است که مرگ، درست زمانی ما را درمییابد، که آماده شدهایم تا از یک زندگی شیرین برخوردار شویم.

گذراندن زندگی در جهت هدفی که آن را بزرگ و شکوهمند میدانید، منجر به شادی و سرور راستین میشود.

همیشه راست بگو، اما هر راستی را نگو.

سعی کنید آنچه را که دوست دارید به دست آورید، وگرنه زمانی خواهد رسید که ناچارید آنچه را به دست آورده اید، دوست داشته باشید.

دو تراژدی دردناک در زندگی وجود دارد: یکی اینکه در عشقت ناکام شوی و دیگر اینکه به وصال عشقت برسی.

روح من به دنیا کمک خواهد کرد که به خودش کمک کند.

هرچه بیشتر کار می کنم، بیشتر زندگی می کنم.

واژه پیشنهادی

اثری از برنارد شاو

انسان و برتر از انسان


رمانی از ایروین شاو

هوای توفانی

معادل ابجد

شاو

307

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری