معنی شاه بیت

لغت نامه دهخدا

شاه بیت

شاه بیت. [ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) بیتی از غزل و یا قصیدتی که از فردها و ابیات دیگر آن غزل یا قصیده بهتر باشد. (از فرهنگ نظام). بیتی که از همه ٔ ابیات غزل یا قصیده بهتر باشد. (از بهار عجم) (از آنندراج) (از غیاث اللغات). شعری که از همه ٔ اشعار غزل و قصیده بهتر و فصیح تر باشد. (ناظم الاطباء):
شاه بیتی ز من حریفی برد
روشنم شد که شاه دزدی هست.
تأثیر (از بهار عجم).
|| مخلص شعر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی). ستایشگاه. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی).


بیت

بیت. [ب َ] (ع اِ) خانه. ج، ابیات، بیوت. جج، ابابیت، بیوتات، ابیاوات. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خانه. (ترجمان القرآن). مسکن. (اقرب الموارد). خانه و سرای. بیوت جمع و بیوتات جمعالجمع. (آنندراج). محل سکونت. جای باش، از هرچه ساخته باشند. (از اقرب الموارد). خانه و این مأخوذ است از بیتوته ای که بمعنی شب گذرانیدن باشد چون اکثر اوقات بیتوتت در خانه میباشد لهذا خانه را بیت گفتند. (غیاث). خانه و سرای. ج، بیوت. جج، بیوتات. (آنندراج).
- اهل بیت.
- اهل بیت النبوه.
- اهل بیت طهارت.
- اهل بیت عصمت.
- بیت الربه، نام بتکده است برای لات. رجوع به لات شود.
- بیت عزی، نام بتکده برای عزی. رجوع به عزی شود.
رجوع به هریک از این کلمات شود. || (اِخ) خانه ٔ کعبه. (منتهی الارب). کعبه. (آنندراج). بیت العتیق، کعبه. (اقرب الموارد). خانه ٔ کعبه زادها اﷲ شرفاً. (ناظم الاطباء). رجوع به بیت الحرام و بیت العتیق و کعبه شود. || (ع اِ) قبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گور. (آنندراج). قبر و منه «کیف تصنع اذا مات الناس حتی یکون البیت بالوصیف ». اراد ان مواضع القبور تضیق فیبتاعون کل قبر بوصیف ای غلام. (اقرب الموارد). || فرش خانه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و منه: تزوجها علی بیت، ای علی فرش یکفی البیت. (از اقرب الموارد). || عیال و خانگیان مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیال مرد. (از آنندراج). دودمان. (کشاف اصطلاحات الفنون). قول بدوی لاَّخر: هل لک بیت، ای امراءه. (اقرب الموارد). || شرف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: بیت بنی تمیم فی بنی حنظله؛ ای شرفهم. (اقرب الموارد). || فلان جاری بیت بیت، یعنی همسایه ٔ من است. (از منتهی الارب). || قصر. کوشک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || شریف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مرد شریف. (آنندراج). یقال: فلان بیت قومه، ای شریفهم. (اقرب الموارد). || (اصطلاح نجوم) بیت یا خانه ٔ کوکبی در نزد احکامیان، برج یا بروجی است که قوت حال کوکب در آن برج یا برجها باشد. بیت هر سیاره برجی است که بدو منسوب است و هریک از نیرین را برجی و خمسه را هریک دو بیت است. بیت شمس اسد و بیت قمر سرطان و بیت زحل جدی و دلو و بیت مشتری حوت و قوس و بیت مریخ حمل و عقرب و بیت زهره ثور و میزان و بیت عطارد سنبله و جوزا است. (یادداشت بخط مؤلف). || دو مصراع از شعر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به اصطلاح شعرا دو مصرع متحدالوزن. (آنندراج). بیت شعر بنائی است از کلام که ملازمت آن به ضبط و اندیشه علی الخصوص در شب که اول خلوت و وقت فراغ است بیش از آن باشد که ملازمت همان مقدار از کلام منثور. و هر بیت را دو نیمه باشد که در متحرکات و سواکن بهم نزدیک باشند و هر نیمه را مصراعی خوانند. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 23):
اگر بازجویی از او بیت بد
همانا که باشد کم از پنج صد.
فردوسی.
چون وی را بدیدم این بیت متنبی را که گفته است معنی نیکوتر دانستم. (تاریخ بیهقی ادیب ص 277). وقتی بیتی چند شعر فرستاده بود سوی وزیر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 421).
نه نظم من به بیت کس مزور
نه عقد من به درّ کس مزین.
خاقانی.
تضمین کنم ز شعر خود آن بیت را که هست
با اشک چشم سوز دلت در خور آمده.
خاقانی.
اول بیت ارچه بنام تو است
نام تو چون قافیه آخر نشست.
نظامی.
تو ز قرآن بازخوان تفسیر بیت
گفت ایزد ما رمیت اذ رمیت.
مولوی.
چو بیتی پسند آیدت از هزار
بمردی که دست از تعنت بدار.
سعدی.
سر می نهند پیش خطت عارفان پارس
بیتی مگر ز گفته ٔ سعدی نبشته ای.
سعدی.

بیت. [] (اِ) در ابیات زیر از نظام قاری آمده است و ظاهراً نام پارچه ای است:
بیت و کتان و زوده و بیرم رود بکرد
آنجا که وصف روسی انصار میکنم.
نظام قاری (دیوان ص 26).
سیه گلیمی شده، سفید رویی بیت
دو آیتند بهر دو خطی بمی مسطور.
نظام قاری (دیوان ص 33).
سوزن بدرز روسی و والا و بیت کرد
عمری بسر دوید و به آخر محال یافت.
نظام قاری (دیوان ص 51).
تکی جامه ٔ فتح کانراست صیت
ز هندوستان هم بیاورد بیت.
نظام قاری (دیوان ص 183).

بیت. [ب َ] (ع مص) به شب کردن چنین. (منتهی الارب). || زناشویی کردن، بات الرجل یبیت بیتاً؛ تزوج. رجوع به بیتوته شود. و فلاناً، زوجه (لازم و متعدی). (از اقرب الموارد). زن کردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء).


شه بیت

شه بیت. [ش َه ْ ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) مخفف شاه بیت. بهترین بیت قصیده یا قطعه یا غزل:
محجوبه ٔ بیت زندگانی
شه بیت قصیده ٔ جوانی.
نظامی.
رجوع به شاه بیت شود.


یکه بیت

یکه بیت. [ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) شاه بیت. (آنندراج):
خانه های یکه بیت از طبع تو زیر و زبر
چاربازار رباعی گشته از طبعت خراب.
ملافوقی یزدی (از آنندراج).
و رجوع به شاه بیت شود.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

شاه بیت

بهترین و زیباترین بیت یک قطعه شعری


بهترین بیت غزل

شاه بیت، شاه بیت غزل


بیت

خانه شعرا

خانه شاعران

فرهنگ فارسی هوشیار

شاه بیت

بیتی که از همه ابیات غزل یا قصیده بهتر و فصیح تر باشد


بیت الغزل

شاهخان شاهبند (اسم) بیت منتخب یک غزل شاه بیت قصیده: ((شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است آفرین برنفس دلکش و لطف سخنش)) (حافظ)

فرهنگ عمید

شاه بیت

بیتی که از همۀ ابیات غزل یا قصیده بهتر و فصیح‌تر باشد،

واژه پیشنهادی

شاه بیت غزل

بیت الغزل

فرهنگ معین

بیت

خانه، اتاق، جمع بیوت، دو مصراع از شعر، جمع ابیات. [خوانش: (بِ یا بَ) [ع.] (اِ.)]

معادل ابجد

شاه بیت

718

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری