معنی شادمان شدن - جدول یاب

معنی شادمان شدن

لغت نامه دهخدا

شادمان شدن

شادمان شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) خوشحال شدن. شاد شدن. ابتهاج:
بنظم آرم این نامه را گفت من
ازو شادمان شد دل انجمن.
فردوسی.
شود شادمان دل ز دیدارشان
ببینم روانهای بیدارشان.
فردوسی.
دلم شادمان شد به تیمار اوی
بر آنم که هرگز نبینمش روی.
فردوسی.
هر کس نگه کند به بد و نیک خویشتن
آنجا یکی غمین و یکی شادمان شود.
سعدی.

حل جدول

شادمان شدن

یش

ابتهاج

اَرَن

‌ارن

فارسی به انگلیسی

واژه پیشنهادی

شادمان شدن

ارن

استبشار

معادل ابجد

شادمان شدن

750

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری