معنی شادمانی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
شادی و خوشی، خوشحالی: غم و شادمانی نماند ولیک / جزای عمل مانَد و نام نیک (سعدی۱: ۷۲)،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بشاشت، بهجت، خوشحالی، خوشی، سرور، سلوت، شادی، نشاط،
(متضاد) ناشادمانی، غمگینی
فارسی به انگلیسی
Bliss, Delight, Disport, Exultation, Frolic, Glee, Joy, Jubilation, Jubilee, Mirth, Rejoicing
فارسی به عربی
ابتهاج، قناع، مرح، مهرجان
فرهنگ فارسی هوشیار
شادی خوشی خوشحالی سرور.
فارسی به آلمانی
Maske (f), Maskieren
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
406