معادل ابجد
شاخه در معادل ابجد
شاخه
- 906
حل جدول
شاخه در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
شاخه در مترادف و متضاد زبان فارسی
- ازگ، غصن 2، شجن، شعبه، فرع، گروه، شاخابه، شاخ
فرهنگ معین
شاخه در فرهنگ معین
- شاخه درخت، شعبه، بخش فرعی جدا شده از یک مجموعه اصلی، واحد شمارش تیرآهن، نبات و مانند آن، جام شراب که به شکل شاخ بود. [خوانش: (خَ یا خِ) (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
شاخه در لغت نامه دهخدا
-
شاخه. [خ َ / خ ِ] (اِ) شاخ درخت. (ناظم الاطباء). فرع. غصن. شاخ. فنن. شغه. شغ. || شعبه. (ناظم الاطباء): شاخه ٔ رود. شاخه ٔ چهل چراغ یک شعبه از چهل چراغ. || فروع و جزئیات: ولیکن دانشومندان اندر شاخه های فقه روز از سپیده دمیدن دارند. (مقدمه ٔ التفهیم چ جلال همائی ص قسط و همین کتاب ص 69). || قرن و شاخ حیوان. جام شرابخواری که بشکل شاخ بود. || شراب آمیخته ٔ با گلاب. (ناظم الاطباء). || شاخ که مشک زباد را در آن نهاده میفروخته اند:
آبی چو یکی کیسگکی از خز زرد است
در کیسه یکی بیضه ٔ کافور کلان است. توضیح بیشتر ...
- شاخه. [خ َ / خ ِ] (اِخ) نام محلی کنار راه مشهد به باجگیران میان قشلاق و آسیاب خسروخان واقع در 207130 گزی مشهد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
شاخه در فرهنگ عمید
-
(زیستشناسی) آنچه از تنۀ درخت یا ساقۀ گیاه میروید و حامل برگ، گل، یا میوه است، شاخ،
آنچه از چیز دیگر جدا شود، مثل جوی آب که از نهر یا رود جدا شود،
شعبه،
[مجاز] فرقه، دسته،
[مجاز] واحد شمارش تیرآهن، نبات، و مانند آن: یک شاخه نبات،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
شاخه در فارسی به انگلیسی
- Branch, Genre, Offshoot, Ramification
فارسی به ترکی
شاخه در فارسی به ترکی
فارسی به عربی
شاخه در فارسی به عربی
- جناح، حبوب، رافد، طرف، غصن، فرع، کرنب صغیر
تعبیر خواب
شاخه در تعبیر خواب
- دیدن شاخه درخواب، دلیل بر فرزندان و برادران و خویشان بود. اگر بیند شاخهای درخت انبوه و بسیار بود، دلیل که خویشان او بسیار شوند. اگر به خلاف این بیند، دلیل که خویشان او کم شوند. اگر بیند شاخه از درخت خود ببرید، دلیل که خویشی را از خود دور کند. اگر بیند که شاخی از درخت او کم شد، دلیل که یکی از خویشان او بمیرد. اگر بیند که شاخه خرما در دست داشت، دلیل که فرزندی آورد. - محمد بن سیرین. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
شاخه در فرهنگ فارسی هوشیار
- میانه بالا مرد (اسم) انشعابی که از تنه درخت جدا میشود و حامل برگ و گل و انشعابات کوچکتر است شاخ درخت غصن، شاخ حیوان قرن، جام شراب که به شکل شاخ بود، شعبه، تقسیمات بزرگ و کلی گیاهان و جانوران را گویند. در هر شاخه صفات بسیار کلی موجودات گیاهی یا جانوری در نظر گرفته میشود مثلا در عالم جانوران همه حیوانات یک سلولی را در یک شاخه قرار داده و به نام آغازیان می نامند و بقیه جانوران که پر سلولی هستند در طی 7 شاخه ذکر میشوند. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
شاخه در فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
شاخه در فارسی به آلمانی
- Ast (m), Springen, Verzweigen, Verzweigung (f), Zweig (m), Flügel (m), Gruppe (f). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید
قافیه