معنی سیلم
حل جدول
گویش مازندرانی
کبک دری
لغت نامه دهخدا
عین سیلم. [ع َ ن ِ س َ ل َ] (اِخ) جایگاهی است در سه میلی حلب، و عرب در آنجا فرودمی آمدند. بسال 455 هَ. ق. بین عطیهبن صالح و محمودبن صالح دو فرزند مِرداس در این محل نزاعی رخ داد. (از معجم البلدان).
دماغ آشفته
دماغ آشفته. [دَ / دِ ش ُ ت َ / ت ِ] (ص مرکب) دماغ باخته. (آنندراج). دیوانه که اختلال حواس دارد. که مَشاعر آشفته دارد. (یادداشت مؤلف):
همچو شاخ گل طبیب هر دماغ آشفته شو
هوشمندان را گل و دیوانگان را چوب باش.
سیلم (از آنندراج).
فرهنگ فارسی هوشیار
ستاه
معادل ابجد
140