معنی سیزده

لغت نامه دهخدا

سیزده

سیزده. [دَه ْ] (عدد مرکب، ص مرکب، اِ مرکب) عدد ترتیبی. ده بعلاوه ٔ سه. (ناظم الاطباء).


نه سیزده

نه سیزده. [ن ُه ْ دَه ْ] (اِ مرکب) نوعی از قمار که به هندی آن را نوتیری گویند. (غیاث اللغات) (آنندراج).


سیزده بدر

سیزده بدر. [دَه ْ ب ِدَ] (اِ مرکب) رسم تفرج و گردش که روز سیزدهم فروردین ایرانیان راست. (یادداشت بخط مؤلف). روز سیزدهم از سال نو ایرانیان بیرون روند و نحوست دور کنند.

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فارسی به آلمانی

فرهنگ معین

سیزده

(دَ) [په.] (اِمر.) دوازده به علاوه یک (13).، ~ به در روز سیزدهم فروردین. می گویند نحس است و باید به دشت و صحرا رفت و نحسی آن را به در کرد. [خوانش: [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

سیزده

عدد ۱۳، عدد بعد از دوازده،

حل جدول

سیزده

عدد نحس

فیلمی از هومن سیدی

فارسی به عربی

سیزده

ثلاثه عشر


عدد سیزده

ثلاثه عشر

فرهنگ فارسی هوشیار

سیزده

دوازده بعلاوه یک ده به علاوه سه. (‎ 13)

گویش مازندرانی

سیزده شو

سیزدهم تیرماه مازندرانی برابر با سیزده آبان که یکی از آیین...


تیرما سیزده – خانی

آوازی مخصوص که در تیرماه مازندرانی و در جشن تیرماه سیزده...

واژه پیشنهادی

مناسبت روز سیزده فروردین

روز طبیعت، سیزده بدر

معادل ابجد

سیزده

86

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری