معنی سیبل
فرهنگ معین
(اِ.) [فر.] قطعه ای از تخته یا مقوا که برای تیراندازی هدف قرار دهند؛ نشانه، هدف.
فرهنگ عمید
تکۀ تخته یا کاغذ شامل دایرههای متحدالمرکز که در تیراندازی هدف قرار بدهند،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
هدف، آماج
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) قطعه ای از تخته یا مقوا که آن را برای تیراندازی هدف قرار دهند نشانه هدف. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است.
ریور سیبل
انگلیسی واگشت پذیر
گذرگاه سیبل
آبراهه لور کند لوره
ریور سیبل البو
انگلیسی زانوی راستا
ریور سیبل سایکل
انگلیسی واگشت دو سویه
سخن بزرگان
انضباط [=سامان گرفتن]، چیزی نیست که از پشت سر به شما سوزن بزند تا ناچار شوید کاری را انجام دهید، بلکه انضباط در کنار شما قرار می گیرد و تشویق تان می کند تا با انگیزه، کارهایتان را انجام دهید.
واژه پیشنهادی
سیبل
معادل ابجد
102