معنی سیامک

لغت نامه دهخدا

سیامک

سیامک. [م َ] (اِخ) نام پسر کیومرث. (برهان) (از آنندراج) (غیاث):
سیامک بدش نام فرخنده بود
کیومرث را دل بدو زنده بود.
فردوسی.

سیامک. [م َ] (اِخ) نام یکی از پهلوانان توران که در جنگ دوازده رخ بدست گرازه ٔ ایرانی کشته شد. (برهان):
گرازه بشد با سیامک بجنگ
چو شیر ژیان با دمنده نهنگ.
فردوسی.

سیامک. [م َ] (ص) مجرد که از ترک و تجرد باشد. (برهان) (آنندراج). برساخته فرقه ٔ آذرکیوان است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 254 شود. در اوستا «سیامک » به معنی سیاه موی مند، دارای موی سیاه و جزو اول آن «سیاوا» (سیاه) است. (از برهان قاطع چ معین).

حل جدول

سیامک

نام پسر کیومرث

پسر کیومرث


سیامک افروزی

فیزیوتراپیست تیم ملی والیبال ایران

فیزیو تراپیست تیم ملی والیبال ایران


سیامک صفری

از بازیگران فیلم تجریش ناتمام

از بازیگران فیلم تراژدی


سیامک اطلسی

از بازیگران فیلم نطفه شوم


سیامک شایقی

کارگردان فیلم خواب زمستانی

کارگردان فیلم ابرهای ارغوانی

کارگردان فیلم باغ فردوس پنج بعد از ظهر

کارگردان فیلم مادرم گیسو

نام های ایرانی

سیامک

پسرانه، آن که موهایش سیاه است، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیومرث پادشاه پیشدادی

معادل ابجد

سیامک

131

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری