معنی سیام

لغت نامه دهخدا

سیام

سیام. (اِخ) نام کوهی است مابین سمرقند و تاشکند و بسمرقند نزدیک است. گویند مقنع خراسانی که او را حکیم بن عطا میگفتندبزور سحر و شعبده مدت دو ماه از چاهی که در عقب کوه سیام کنده بود، ماهی برمی آورد و آن ماه از پس آن کوه طلوع میکرد و تا پنج فرسخ در پنج فرسخ نور آن ماه می تافت. و بفتح اول هم آمده است. (برهان) (از جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از غیاث اللغات):
نه ماه سیامی نه ماه فلک
که اینت غلام است و آن پیشکار.
رودکی.
اسب تو هنگام جَستن نسبتی دارد زباد
وقت آسایش نهادن دارد از کوه سیام.
فرخی.
مرکبی کو چو بیستون نبود
چون تواند کشید کوه سیام.
فرخی.

سیام. (اِخ) کشوری در آسیای جنوبی در قسمت شبه جزیره ٔ هندوچین، از شمال و مشرق به لائوس و کامبوج محدود است و خود در شمال و مغرب بیرمانی قرار دارد و از جنوب به دریای چین جنوبی محدود میگردد. 514000 کیلومتر مربع مساحت و دارای 22811000 تن سکنه (سیامی و تائیلاندی) و پایتخت آن بانکوک است. این کشور تا سال 1939 م. بنام «سیام » نامیده میشد و از سال 1945 مجدد بنام قدیم خوانده شد. رشته ٔ اصلی کوههای آن امتداد کوههای تبت و بوتان میباشد که جلگه های حاصلخیزی را در بردارد. این کشور بواسطه ٔ دو رود منام و مکنک مشروب میشود و محصول عمده ٔ آن برنج و پنبه و کائوچو میباشد. تربیت گاو و صدورچوب در این کشور اهمیت دارد. (فرهنگ فارسی معین).


ماه سیام

ماه سیام. [هَِ] (اِخ) ماهی را گویند که مقنع به سحر و شعبده تا مدت چهار ماه هرشب از چاهی که پایین کوه سیام بود برمی آورد و چهار فرسخ در چهار فرسخ روشنایی می داد، گویند جزو اعظم آن سیماب بود. (برهان). ماهی را گویند که مقنع به شعبده در نخشب ساخته بودکه هرشب ازچاه طلوع می کرد و سیام نام کوه نخشب است. (آنندراج). ماه مقنع. ماه نخشب. ماه نسف. ماه کش. ماه کاشغر. ماه مزور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
نه ماه سیامی نه ماه فلک
که اینت غلام است و آن پیشکار.
رودکی (از فرهنگ جهانگیری).

فارسی به انگلیسی

حل جدول

واژه پیشنهادی

اطلاعات عمومی

فرهنگ فارسی هوشیار

سیامی

(صفت) منسوب به سیام از مردم سیام اهل سیام، اجناس ساخته سیام، زبان مردم سیام.

معادل ابجد

سیام

111

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری