معنی سیاق

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

سیاق

‎ راندن ستور را، روش در گفت و نوشت، همارگری به شیوه ی هزوارش سیاهه، کابین ‎ (مصدر) راندن (چارپایان و غیره)، (اسم) اسلوب روش طریقه. یا سیاق کلام (سخن) اسلوب سخن طرز جمله بندی، فن تحریر محاسبات به روش قدیم و آن شامل علایمی اختصاری بود ماخوذ از اعداد عربی مثلا: (مائه صد) .


مفرده نویس

سیاهه نویس سیاهه دان (صفت) کسی که مفرده کشد ‎- 2 (توسعا) سیاق دان سیاق نویس

لغت نامه دهخدا

سیاق

سیاق. (ع مص) راندن. (آنندراج) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 3) (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (غیاث اللغات) (المصادر زوزنی). || جان کندن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (المصادر زوزنی). در جان کندن درآمدن بیمار. (منتهی الارب). || (اِ) دست پیمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || مهر. کاوین. (مهذب الاسماء). مهر. کابین. || طرز. طریقه. روش. (ناظم الاطباء): دو بیت از آن که لایق این سیاق است اثبات افتاد. (کلیله و دمنه). و مثال داد و مبنی بر ابواب تهنیت و کرامت... که هم بر این سیاق بباید پرداخت. (کلیله و دمنه). || (اصطلاح محاسبان) مؤلف غیاث نویسد: سیاق پای بند باز است و چون در علم حساب تحریک زمان و راندن قلم بسرعت تمام است، لهذا علم حساب را سیاق میگفته باشند یا آنکه حفظ حساب بمنزله ٔ باز است که از دست خواطر اکثر پرواز مینماید و نوشتن آن برای یادداشت بمثابه ٔ پای بند است. از این رو قواعد نوشتن حساب را سیاق نام کردند. (غیاث اللغات) (آنندراج). علم حساب و نوشتن حساب. (ناظم الاطباء): ملوک آل سلجوق بهر دو سه سال وزیری از وزرای خویش... بجانب مکرانات می فرستادند حساب معاملات و سیاقات خراج آن طرف روشن میگردانید. (المضاف الی بدایع الازمان ص 5).
- خطسیاق، نوعی از خط که بدان اهل دفتر دیوان اعداد، مقادیر و اوزان را نویسند. (ناظم الاطباء).

حل جدول

فرهنگ فارسی آزاد

سیاق

سِیاق، رَوِش سخن- اُسْلُوب کلام- مَهرِیّه زن


مساق، سوق، سیاق، سیاقة

مَساق، سَوق، سِیاق، سِیاقَه، (ساقَ، یَسوقُ) به جلو انداختن و راندن، سوق دادن، ارسال داشتن و فرستادن،

فرهنگ معین

سیاق

اسلوب، روش، فن تحریری محاسبات به روش قدیم و آن شامل علایمی اختصاری بود مأخوذ از اعداد عربی، کلام (سخن) اسلوب سخن، طرز جمله بندی. [خوانش: [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

سیاق

اسلوب و روش سخن،
(اسم مصدر) [قدیمی] راندن چهارپایان، راندن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سیاق

سایاگ

مترادف و متضاد زبان فارسی

سیاق

اسلوب، روال، روش، شیوه، طریقه، منوال، نحو، نمط، نوع، هنجار، بافت، قرینه، تلو، حساب نویسی، علم‌حساب

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

سیاق

171

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری