معنی سیاره سرخ

حل جدول

سیاره سرخ

مریخ


هفتمین سیاره

اورانوس هفتمین سیاره از نظر نزدیکی به خورشید وچهارمین سیاره از نظر اندازه و سومین سیاره از نظر جرم درمنظومه شمسی است.


سیاره

قمر، ستاره، کوکب، کاروان، قافله

گویش مازندرانی

سرخ

سرخ، گوسفندی به رنگ زرد مایل به سرخ


سیاره

سنگ چین دور زمین یا باغ

فرهنگ معین

سیاره

(سَ یّ رَ یا رِ) [ع.] (اِ.) قمر، اجرامی که به دور ستارگان می چرخند.

(س رِ) (اِ.) گاورس، گیاهی است خودرو شبیه جو که در کشتزار گندم می روید.

فرهنگ عمید

سیاره

(نجوم) هر جرم آسمانی که در مداری بیضی‌شکل می‌چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می‌کند. δ سیاراتی که به دور خورشید می‌گردند به‌ترتیب فاصلۀ از خورشید عبارتند از عطارد (تیر)، زهره (ناهید)، زمین، مریخ (بهرام)، مشتری (برجیس)، زحل (کیوان)، اورانوس، نپتون و پلوتون،
[قدیمی] = سَیار
[قدیمی] کاروان، قافله‌،

فرهنگ فارسی هوشیار

سیاره

ستارگان هفتگانه، و کاروان

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سیاره

جنبنده، هرباسپ

مترادف و متضاد زبان فارسی

سیاره

ستاره، کوکب، کاروان، قافله

فارسی به عربی

سیاره

کوکب

فارسی به ایتالیایی

سیاره

pianeta

فارسی به آلمانی

سیاره

Planet (m)

لغت نامه دهخدا

سرخ

سرخ. [س ُ] (ص) رنگی معروف. (آنندراج). شنجرف. زنجفر. (زمخشری). احمر. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). انواع آن: آتشی. ارغوانی. بلوطی. پشت گلی. جگرکی. حنایی. خرمایی. دارچینی. زرشکی. شاه توتی. صورتی. عنابی. قرمز. گل سرخی. گل کاغاله. گلی. لاکی. لعل. میگون. یاقوتی. (یادداشت مؤلف):
چون گل سرخ از میان پیلغوش
یاچو زرین گوشوار از خوب گوش.
رودکی.
شگفت نیست اگر کیغ چشم من سرخ است
بلی چو سرخ بود اشک سرخ باشد کیغ.
بوشعیب.
و از ناحیت تغزغز مشک بسیار خیزد و روباه سیاه و سرخ و ملمع زر سرخ. (حدود العالم).
دین من خسروی است همچو میم
گوهر سرخ چون دهم به جمست.
خسروی.
همه جامه ها سرخ و زرد و بنفش
شهنشاه با کاویانی درفش.
فردوسی.
جهاندار بستد ز کودک نبید
بلور از می سرخ بد ناپدید.
فردوسی.
تا سرخ بود چون رخ معشوقان نارنج
تا زرد بود چون رخ مهجوران آبی.
فرخی.
چو آید زو برون حمدان بدان ماند سر سرخش
که از بینی سقلابی برون آید همی خله.
عسجدی.
تا آفتاب سرخ چو زرین سپر بود
تا خاک زیر باشد و گردون زبر بود.
منوچهری.
زیرا که سرخ روی برون آمد
هرکو به پیش حاکم تنها شد.
ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 340).
شیرین و سرخ گشت چنان خرما
چون برگرفت سختی گرما را.
ناصرخسرو.
شلوار سرخ والا منمای ای نگارین
یا دامنی برافکن یا چادری فروهل.
نظام قاری.
|| (اِ) نوعی از مرغان که پرهای سرخ و نقطه های سپید و سیاه بر پرها دارند و بغایت خوش آواز و جنگ شان در غرائب تماشای نظارگیان این دیار است. و تحقیق آن است که سرخ هرچند لفظ فارسی است لیکن اطلاق بر جانور مذکور از تصرفات فارسی دانان هند است و در اصل هندی آن را می مینا و تنها مینا ماده ٔ آن را خوانند و در هندی متعارف لال گویند و این ترجمه ٔ سرخ است. (آنندراج) (بهار عجم).

معادل ابجد

سیاره سرخ

1136

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری