معنی سپیده

سپیده
معادل ابجد

سپیده در معادل ابجد

سپیده
  • 81
حل جدول

سپیده در حل جدول

  • پگاه، بامدادان
مترادف و متضاد زبان فارسی

سپیده در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بامدادان، سپیده‌دم، سحر، سپیده‌دمان، سحرگاهان، سفیده، شفق، طلیعه، فجر،
    (متضاد) غروب، فلق. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

سپیده در فرهنگ معین

  • (س دِ) (ص مر. ) روشنایی کمی که هنگام آغاز صبح در آسمان مشرق پدیدار می شود، سفیده. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

سپیده در لغت نامه دهخدا

  • سپیده. [س َ / س ِ دَ / دِ] (اِ مرکب) (از: سپید + َه، پسوند صفت ساز) در پهلوی «سپتک ». گلی است. «خسرو کواتان بند 87» (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). گیاهی است شبیه نی بوریا. (یادداشت مؤلف). || پهنای روشنی صبح صادق. (برهان) (آنندراج) (غیاث):
    چنین تا سپیده بر آمد ز جای
    تبیره بر آمد ز پرده سرای.
    فردوسی.
    سپیده چو از جای خود بر دمید
    میان شب و تیره اندرخمید.
    فردوسی.
    چو آهیخت بر چنگ شب روز تیغ
    ستاره گرفت از سپیده گریغ.
    اسدی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

سپیده در فرهنگ عمید

  • سفیدی و روشنایی صبح،
    (زیست‌شناسی) [قدیمی] = سفیده
    [قدیمی] = سفیداب. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

سپیده در فارسی به عربی

نام های ایرانی

سپیده در نام های ایرانی

  • دخترانه، سحرگاه، سپیدی چشم، روشنی کم رنگ آسمان قبل از طلوع افتاب. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

سپیده در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ پهلوی

سپیده در فرهنگ پهلوی

فارسی به آلمانی

سپیده در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید