معنی سپندان

سپندان
معادل ابجد

سپندان در معادل ابجد

سپندان
  • 167
حل جدول

سپندان در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

سپندان در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • خردل، اسفند، سپند، سپندین، دانه اسفند
فرهنگ معین

سپندان در فرهنگ معین

  • (~.) (اِ.) خردَل که طبیعت آن گرم است.
لغت نامه دهخدا

سپندان در لغت نامه دهخدا

  • سپندان. [س ِ / س َ پ َ] (اِ) خردل و آن تخمی است دوایی. (از غیاث) (آنندراج) (برهان) (صحاح الفرس): خرفق، خردل فارسی بلغت اهل شام و بمصر به حشیشه السلطان شهرت دارد و آن نوعی از سپندان است که برگش عریض باشد. (منتهی الارب): مریخ دلالت کند بر سپندان و گندنا. و سپند و ترب. (التفهیم).
    کیکیز و گندنا و سپندان و کاسنی
    این هر چهار گونه که دادی همه دژن.
    ؟ (از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 402).
    نگاه کن که بقا را چگونه میکوشد
    به خردگی منگر دانه ٔ سپندان را. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

سپندان در فرهنگ عمید

نام های ایرانی

سپندان در نام های ایرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

سپندان در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) گیاهی است از تیره صلیبیان که به طور خودرو در مناطق مرطوب و کنار جویها در اکثر نقاط ایران میروید. گلهایش کوچک و زرد رنگ و میوه اش خورجینک است و محتوی یک یا دو دانه است خدل فارسی حرف السطوح خردل صحرایی، تخم اسفند. یا سپندان خرد. تخم خردل. یا سپندان سرخ. تخم تره تیزک. توضیح بیشتر ...
فرهنگ پهلوی

سپندان در فرهنگ پهلوی

  • گیاه اسپند، سپند گونه، مقدس
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید