معنی سُها
حل جدول
ستاره اى در دب اصغر
ستاره اى در خرس کوچک
سُها
ستاره اى در صورت فلکى
سُها
ستاره اى کوچک در دب اصغر
سُها
ستاره اى کم نور در صورت فلکى خرس کوچک
سُها
ستاره اى در دب اصغر
سُها
فرهنگ فارسی آزاد
سُها- سُهی، ستاره ایست در مجموعه دُبّ اکبر که به زحمت دیده می شود لذا با آن تیزبینی را امتحان میکردند،
لغت نامه دهخدا
ضحی. [ض ُ حا] (ع اِ) چاشتگاه (و یذکر). (منتهی الارب) (بحرالجواهر) (مهذب الاسماء). نیم چاشت، مقابل ظهر که چاشت است. چاشتگاه، یعنی پس آفتاب برآمدن، و گویند بعد چاشتگاه. (دستوراللغه ادیب نطنزی). ارتفاع نهار. چاشت:
همیشه تا نفروزد قمر چو شمس ضحی
همیشه تا ندرخشد سُها چو بدر ظلم.
فرخی.
آنچنان روئی که چون شمس ضحاست
آنچنان رخ را خراشیدن خطاست.
مولوی.
مدتی بسیار میکرد این دعا
روز تا شب، شب همه شب تا ضحی.
مولوی.
|| آفتاب. (منتهی الارب):
نورشان حیران این نور آمده
چون ستاره زین ضحی فانی شده.
مولوی.
- صلوهُ ضحی، نماز چاشت. (مهذب الاسماء). نماز چاشتگاه. (السامی فی الاسامی). نماز چاشت، و منه حدیث عمر: «اضحوا بصلوه الضحی »؛ ای صلوها لوقتها و لاتؤخروها الی ارتفاع الضحی.
|| و قولهم ما لکلامه ضُحی، نیست کلام او را بیانی. || و الشمس و ضحیها، ای ضوئها اذا اشرق. (منتهی الارب). و نیز رجوع به آفتاب پهن شود.
معادل ابجد
66