معنی سوهان

سوهان
معادل ابجد

سوهان در معادل ابجد

سوهان
  • 122
حل جدول

سوهان در حل جدول

فرهنگ معین

سوهان در فرهنگ معین

  • (سُ) (اِ. ) آلتی آجدار که برای ساییدن چوب یا فلز به کار می رود. توضیح بیشتر ...
  • (~.) (اِ.) نوعی شیرینی.
لغت نامه دهخدا

سوهان در لغت نامه دهخدا

  • سوهان. (اِ) مخفف آن سوهَن. سان ساو. در اراک (سلطان آباد) «سن » مکی نژاد، طبری «سو»، مازندرانی کنونی «سهن ». آلتی فولادی و آجیده که در ساییدن و صیقل کردن فلز و چوب بکار رود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). چوب سای. سفن. (مهذب الاسماء). مبرد. (تاج العروس) (دهار). آلتی آهنین که با آن سایند:
    ریش بوگانا سبلت چون سوهانا
    سر بینیش چو بورانی با تنگانا.
    ابوالعباس.
    پشت خوهل و سر تویل و روی بر کردار نیل
    ساق چون سوهان و دندان بر مثال دستره. توضیح بیشتر ...
  • سوهان. (اِخ) دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران. دارای 1077 تن سکنه. آب آن از قنات، چشمه سار و رود محلی. محصول آنجا غلات، سیب زمینی، لوبیا، میوه جات. عده ای برای تأمین معاش بتهران، مازندران و گیلان میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). توضیح بیشتر ...
  • سوهان. (اِخ) دهی است ازدهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 120 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

سوهان در فرهنگ عمید

  • ابزار فولادی آجیده‌شده که برای ساییدن فلزات یا چوب به ‌کار می‌رود،. توضیح بیشتر ...
  • نوعی شیرینی که با گندم سبزکرده، آرد، شکر و روغن درست می‌کنند،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

سوهان در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

سوهان در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

سوهان در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ابزار فولادی آجیده جهت سائیدن فلزات
فارسی به ایتالیایی

سوهان در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

سوهان در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید