معنی سون

سون
معادل ابجد

سون در معادل ابجد

سون
  • 116
حل جدول

سون در حل جدول

فرهنگ معین

سون در فرهنگ معین

لغت نامه دهخدا

سون در لغت نامه دهخدا

  • سون. [س َ / س ِ وُ / وَ] (اِ) مدح. ثنا. (برهان) (جهانگیری):
    گر نشیند سخن ابن یمین در دل خلق
    چه عجب آن سون توست که از جان برخاست.
    ابن یمین (از جهانگیری). توضیح بیشتر ...
  • سون. (اِ) طرف. جانب. سوی. (برهان) (آنندراج):
    به چشم اندرم دید از رون توست
    به جسم اندرم جنبش از سون توست.
    عنصری.
    و بر آن سون شهر تا به لب آب هیرمند. (تاریخ سیستان).
    ز خون هفت دریا برآمد بهم
    زمین از دگر سون برون داد غم.
    اسدی.
    گفت ای خواجه گرچه زآن سون شد
    تا ز بند زمانه بیرون شد.
    سنایی.
    آن شنیدی که بود مردی کور
    آدمی صورت و بفعل ستور
    رفت روزی بسون گرمابه
    ماند تنها درون گرمابه.
    سنایی.
    رجوع به سو و سوی شود. || شبیه. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

سون در فرهنگ عمید

  • سو، سوی، طرف، جانب، کنار: گفت ای خواجه گرچه زآن سون شد / نه ز بند زمانه بیرون شد (سنائی: ۱۸۷)،. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی

سون در گویش مازندرانی

  • مانند شبیه، سمت، جهت
فرهنگ فارسی هوشیار

سون در فرهنگ فارسی هوشیار

  • طرف و جانب و سوی مدح و ثنا
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه