معنی سوله

لغت نامه دهخدا

سوله

سوله. [ل َ] (اِخ) نام یکی از پیلان سلطان محمود غزنوی که بغنیمت از هند آورد:
چو هروان و جیله شبیه الوهه
چو مولوس و سوله و چون سور کیسر.
فرخی (فرهنگ فارسی معین).

سوله. [س َ ل َ] (ع اِمص) فروهشتگی شکم و جز آن. || جای باش کبوتران. (منتهی الارب) (آنندراج).

سوله.[ل َ / ل ِ] (اِ) مطلق سوراخ را گویند عموماً و سوراخ پس و پیش را که دبر و فرج باشد خصوصاً. (برهان). سوراخ مقعد و سوراخ فرج. (فرهنگ رشیدی):
بجنبانم علم چندان در آن دو گنبد سیمین
که سیماب از سر حمدان فروریزمْش ْ در سوله.
عسجدی.
|| خانه زادی را گویند که پدر و مادر او هر دو هندوستانی باشند. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری):
همه قلب وجود و سوله ٔ عصر
نعایم وار آتشخوار و ریمن.
خاقانی (از آنندراج).
|| آواز بلندهمچو مویه و زوزه و ناله ٔ سگ. (برهان).

سوله. [ل َ] (اِخ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور. دارای 168 تن سکنه. آب آن از رودخانه و قنات. محصول آنجا غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


سوله در

سوله در. [ل َ دَ] (اِخ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین. دارای 182 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات، یونجه، انگور، جنگل تبریزی. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).


بان سوله

بان سوله. [ل ِ] (اِخ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 32 هزارگزی شمال باختر گهواره و 7 هزارگزی آئینه وند واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 450 تن سکنه. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. ساکنین آن از تیره ٔ تفنگچی هستند و در پنج آبادی کوچک نزدیک بهم سکونت دارند و به این اسامی خوانده میشوند: بانسوله ٔ کلبعلی، بانسوله ٔ نام خواست، بانسوله ٔ حاتم، بانسوله ٔ ملک علی و بانسوله شیراز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

فارسی به انگلیسی

سوله‌

Bore, Burrow

فرهنگ عمید

سوله

ساختمانی با محوطۀ باز بسیاربزرگ که بیشتر به‌عنوان انبار، کارگاه، یا سالن ورزش از آن استفاده می‌شود،


سوکه

سوله

فرهنگ فارسی هوشیار

سوله

مطلق سوراخ را گویند


سوراخ دبر و قبل

سوله

فرهنگ معین

سوله

(لِ) (اِ.) نوعی اسکلت پیش ساخته برای ساختمان که به شکل خرپا زده شود.

حل جدول

سوله

سالن بزرگ، سوراخ

پایه و سقف پیش ساخته


سوراخ

سوله

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوله

سالن بزرگ، ساختمان‌مسقف فلزی، سوراخ، سوراخ پس و پیش، دبروفرج

معادل ابجد

سوله

101

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری