معنی سوفار
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(اِ.) ظرف گِلی، کاسه، کوزه.
سوراخ سوراخ شدن، بخش انتهایی تیر که در چلُه کمان گذاشته می شود. [خوانش: (اِ.)]
فرهنگ عمید
بن چوبۀ تیر که در چلۀ کمان گذاشته میشود: تا به سوفار در زمین شد غرق / پیش تیری چنان چه درع و چه درق (نظامی۴: ۵۷۲) نظر کن چو سوفار داری به شست / نه آنگه که پرتاب کردی ز دست (سعدی۱: ۴۶)،
سوراخ بهویژه سوراخ سوزن
کاسه و کوزۀ گلی،
ظرف گلی که در کوره پخته شده باشد،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
دهانه تیر که چله کمان را در آن بند کنند، سوراخ سوزن
واژه پیشنهادی
سوراخ
معادل ابجد
347