معنی سوسه

سوسه
معادل ابجد

سوسه در معادل ابجد

سوسه
  • 131
حل جدول

سوسه در حل جدول

  • نیرنگ و حقه، فریب
  • نیرنگ، حقه، فریب
مترادف و متضاد زبان فارسی

سوسه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • تزویر، حقه، دسیسه، نیرنگ، خدعه، اشکال، اشکال‌تراشی، خدشه، دشواری. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

سوسه در فرهنگ معین

  • حقه، تزویر، دشواری، اشکال. [خوانش: (سَ یا س) (اِ.) (عا.)]
لغت نامه دهخدا

سوسه در لغت نامه دهخدا

  • سوسه. [س َ / س ِ] (اِ) کرمی باشد که در گندم افتد و ضایع کند. (برهان). کرم گندم. (غیاث). کرمی است که در گندم افتد و ضایع کند. آنرا کرم گندم خوار و سلیک نیز گویند. (آنندراج). شپش گندم. (دهار):
    نیاید بکار من این کار جنگ
    کجا سوسه سنجد بجنگ پلنگ.
    فردوسی (از آنندراج).
    رجوع به سوس و سیسک شود. || خدشه. (یادداشت بخط مؤلف).
    - سوسه نداشتن معامله، هیچ نوع احتمال ضرر، از قبیل: دعاوی حق یا باطل ثالثی در آن نبوده و هیچگونه غل و غش و دسیسه و شیدی در آن نباشد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

سوسه در فرهنگ عمید

  • نیرنگ و حقه،
    خدشه،
    شائبۀ ریا و نیرنگ و دروغ،
    * سوسه آمدن: (مصدر لازم) [عامیانه] دربارۀ کسی یا کاری چیزی گفتن که باعث اشکال و زحمت شود،. توضیح بیشتر ...
  • کرمی که پارچه‌های پشمی را ضایع می‌کند، بیب،
فارسی به انگلیسی

سوسه در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

سوسه در فارسی به عربی

گویش مازندرانی

سوسه در گویش مازندرانی

  • تحریک، جاسوسی، ساییده شده
فرهنگ فارسی هوشیار

سوسه در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید