معنی سوسمار
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(اِ.) جانوری است خزنده، دارای چهار دست و پای کوتاه ودم دراز و دهان فراخ با دندان های ریز، سوسمارها انواع مختلف دارند.
فرهنگ عمید
جانور خزندۀ آبی با پاهای کوتاه و پرهدار، دم بلند، بدن کشیده، سر بزرگ، آروارۀ قوی، و بدن پوشیده از فلسهای شاخی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آفتابپرست، بزمچه، چلپاسه، حربا، مارمولک
فارسی به انگلیسی
Gator
فارسی به عربی
تمساح، دوده، سحلیه
تعبیر خواب
سوسمار، دلیل بود بر نژاد عرب و خوردن گوشت او مال و منفعت دنیا بود. اگر بیند سوسمار او را بگزید، دلیل کند که از مردی عرب او را مضرت رسد. اگر بیند سوسمار بکشت، دلیل که دشمن را قهر کند. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
خوردن گوشت سوسمار در خواب، دلیل منفعت کند. اگر بیند که سوسمار در خانه بانگ می داشت، دلیل بود که در آن خانه آوازه مصیبت شنود. - محمد بن سیرین
فرهنگ فارسی هوشیار
جانوری است از طبقه خزندگان دارای چهار دست و پا و دم دراز و حشرات را میخورد
فارسی به آلمانی
Wurm (m) [noun]
معادل ابجد
367