معنی سهوی

حل جدول

سهوی

غیر عمدی، اشتباهی


خطای سهوی در گفتار

گاف


خطای غیر عمد

سهوی

لغت نامه دهخدا

حسین سهوی

حسین سهوی. [ح ُ س َ ن ِ س َهَْ] (اِخ) تبریزی خطاطشاعر. پس از حمله ٔ عثمانیان از تبریز به کاشان آمد و دوازده سال سکونت گزید و به هند رفت و 1003 هَ. ق. در آنجا درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 479) (خط و خطاطان).


شاهر

شاهر. [هَِ] (ع اِ) سپیدی نرگس. (منتهی الارب).اما در تاج العروس و شرح قاموس و اقرب الموارد این کلمه به صورت جمع «اشاهر» و مفرد آن «اشهر» ضبط شده است و گویا مؤلف منتهی الارب را سهوی رخ داده است.


شحذوف

شحذوف. [ش ُ] (ع ص) تیز از کوه و جز آن. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد). || در منتهی الارب تیز و تند از اسب و جز آن معنی شده و ظاهراً سهوی در کلمه ٔ خیل و جبل برای مؤلف یا ناسخ منتهی الارب روی داده است.


حزار

حزار. [ح َزْ زا] (ع ص) دیدزن. تخمین زننده. خراص. برآوردکننده. اندازه کننده. تخمین کننده: معابر کسی را گویند که عمال و ولات بعد از آن که مسّاحان و حزّاران مواضع پیموده و مساحت کرده باشند او را بفرستند تا بر این مواضع بگذرد و احتیاط کند و باز بیند که مساحان سهوی و میلی و محابایی نکرده اند. (تاریخ قم ص 108).


سهو

سهو. [س َهَْوْ] (ع مص) غافل شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). فراموشی. فراموش کردن. غافل شدن. (غیاث اللغات) (منتهی الارب). فراموش کردن و با لفظ کردن مستعمل است. (آنندراج). || (اصطلاح فلسفی) عبارت از زوال صور علمیه است از نفس بنحوی که بدون زحمت اکتساب جدید با توجه مختصری مجدداً حاضر در ذهن شود وآن حالت متوسط میان ادراک و نسیان است، زیرا در نسیان صور علمی از خزانه ٔ مربوط هم برطرف شده و محو میگردد و لکن در مورد سهو چنین نیست، یعنی صور علمی در خزانه ٔ مربوط باقی است. نهایت از صحنه ٔ روشن ذهن پنهان میشود. (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی تألیف سجادی ص 157). || (اِمص) آرام. (منتهی الارب). سکون. (اقرب الموارد). || نرمی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (ص) مردم نرم خو. || آب شیرین. || شتر نرم و رام. ج، سهاء. || کار آسان. (منتهی الارب). || (اِمص) لهو. بازی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || خبط. خطا. غفلت. اشتباه. فراموشی. (ناظم الاطباء): دیگر سهو آن بود که ترکمانان راکه مسته ٔ خراسان بخورده بودند. (تاریخ بیهقی). دوش سهوی افتاده که از بس افشین بگفت و چند بار رد کردم باز نشد اجابت کردم. (تاریخ بیهقی). و این از جالینوس سهوی بزرگ است. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). به چشم عبرت در سهو و غفلت ایشان مینگریست. (کلیله و دمنه). هیچکس از سهو و زلت معصوم نتواند بود. (کلیله و دمنه).
بهر سهوی که در گفتارم افتد
قلم درکش کزین بسیارم افتد.
نظامی.
از تشاور سهو و کژ کمتر شود.
مولوی.
نام من رفته ست روزی بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز.
حافظ.
- سهوالعقد، سهوی که در شماره ٔ عقود انامل واقع شود و آنرا بزبان الواط سهوالقب گویند. (از آنندراج).
- سهوالقلم، لغزش قلم و اشتباه در تحریر. (ناظم الاطباء):
چه لطف است اینکه فرمودی مگر سبق اللسان بودت
چه حرف است اینکه آوردی مگر سهوالقلم کردی.
سعدی.
- سهواللسان، خطا در گفتار. لغزش در زبان و در تکلم.
- سهو کاتب، خبط و غفلت نویسنده. (ناظم الاطباء).
|| تقصیر. قصور. || غلط. لغزش. گناه. || بی اعتنایی. بی التفاتی. || مدارا. || فروتنی. نرمی. ملایمت. (ناظم الاطباء).


صلیغ

صلیغ. [ص َ] (ع ص، اِ) گاو و گوسفند شش ساله را گویند:
خدا گفت پیغمبری کن به تیغ
که دشمن خورد بر تن خود صلیغ.
ملاطغرا (آنندراج).
با مراجعه به کتب لغت عرب، مانند: منتهی الارب، اقرب الموارد، قطر المحیط، تاج العروس این کلمه دیده نشد و در لغت سَلَغَ که مبدل منه این لغت است نیز این کلمه دیده نمی شود، بنابراین ظاهراً برای مؤلف آنندراج سهوی دست داده است ضمناً ارتباط معنی کلمه بزعم مؤلف آنندراج با بیتی که شاهد آورده است بهیچوجه روشن نیست.

واژه پیشنهادی

فرهنگ معین

عمدی

(عَ) [ع - فا.] (ص نسب.) منسوب به عمد، از روی قصد و نیت نسبت به عمل و رفتار خود. مق سهوی.

فرهنگ فارسی آزاد

محرف

مُحَرِّف، تحریف کننده، تغییر دهنده کلام یا مطلبی چه با کم یا زیاد کردن الفاظ و چه با تفسیر و تأویل غلط چه سهوی چه عمدی،


اقسام تحریف

اقسام تحریف، تحریف بر سه قسم است بلفظ، بمعنی، بعمل. تحریف بلفظ یا تزییدی است یا تنقیصی و یا تغییری که عبارت از افزودن یا کم کردن یا تغییر دادن کلام از همزه و نقطه تا حرف و کلمه و جمله و عبارت و صفحه و سوره...باشد. تحریف بمعنی یعنی ترجمه کردن و تفسیر نمودن به خلاف حقیقت و تحریف به عمل یعنی عمل کردن بر خلاف تعلیم و نوشته که کل ممکن است سهوی یا عمدی باشد،

انگلیسی به فارسی

liquid - metal mirror

آمینه ی فلز مایع نوعی آینه سهوی که در تلسکوپهای نوری یا به عنوان جمع کننده ی نور لیزر در آزمایشهای اختر شناسی به کار می رود. از ریختن چرخشی جیوه ی مایع در یک حفر ه ی دایره ای کم عمق و با سطح مقطع سهمی گون ساخته می شود. چنانچجه چرخش از طریق موتور انجام شود. یک سطح سهوی به دست می آید. با تنظیم سرعت موتور می توان میزان انحنا را برای کانونی شدن دقیق آنتن تغییر داد. چون جیوه مایع است آینه را فقط در حالت صاف می توان به کار برد.


parabolic antenna . dish antenna

آنتن سهموی، آنتن بشقابی آنتنی که شامل یک بازتابنده سهموی است که انرژی RF ارسال یا دریافت شده رابه یک باریکه موازی متمرکز می کند. این ساختار آنتنی در انتنهای ارسال و دریافت ریز موج زمینی و همچنین آنتهای ارسال و دریافت ماهواره ای رایج است. بعضی از آنتنهای سهوی بخشی از سهمی کامل هستند ه باریکه ارسال شده را به شکل پراکنده افقی یا عمودی تبدیل می کنند.

معادل ابجد

سهوی

81

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری