معنی سنسور
لغت نامه دهخدا
سنسور. [س َ] (ع اِ) خرطوم و آن را فیل و پشه هر دو دارند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء).
حل جدول
حس گر الکترونیکى
احساسگر
مفهوم سنسور
حسگر الکترونیکی
معادل فارسی سنسور
حس گر
حسگر
سنسور اندازه گیری دما
ترموکوپل
حس گر
سنسور
حسگرالکترونیکی
سنسور
احساسگر
سنسور
حس گر الکترونیکى
سنسور
حس گر الکترونیکی
سنسور
حسگر الکترونیکی
سنسور
مترادف و متضاد زبان فارسی
حسگر
انگلیسی به فارسی
سنسور باینری، سنسور تماس، سنسور لامسه
معادل ابجد
376