معنی سمیرا

لغت نامه دهخدا

سمیرا

سمیرا. [س َ] (اِ) شاخی که بدان حجامت کنند. (برهان) (فرهنگ رشیدی). شاخ حجامت. (آنندراج).

سمیرا. [س َ] (اِخ) نام عمه ٔ شیرین و ترجمه ٔ مهین بانو است. (آنندراج). مهین بانو عمه ٔ شیرین باشد. (برهان) (فرهنگ رشیدی):
سمیرا نام داردآن جهانگیر
سمیرا را مهین بانو است تفسیر.
نظامی.

سمیرا. [س َ] (اِخ) موضعی است در راه مکه مظمه. (جهانگیری). موضعی است دو منزلی در طریق مکه بعد از «ثور» وپیش از «حاجر» واقع شده است. گویند در اطرافش کوه هاو بیشه ها یافت شود. (از معجم البلدان):
وز پی خضر و پر روح القدس چون خط دوست
در سمیرا سدره بر جای مغیلان دیده اند.
خاقانی.
رجوع به نزهه القلوب ص 176 شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

سمیرا ء

پارسی تازی گشته سمیرا از نام های زنان سمیرا نام دارد آن جهانگیر سمیرا را مهین بانوست تفسیر (نظامی)

حل جدول

سمیرا

زن گندمگون

زن گندم گون

نام عمه شیرین


شاعر فرانسوی اثر سمیرا میس

پل والری


گندم گون

سمیرا


زنی با پوست گندمگون

سمیرا

فرهنگ معین

سمیرا

(سُ) [ع.] (ص.) مصغر سمراء. زن گندم گون.

فرهنگ عمید

سمیرا

گیاهی شبیه کاسنی که در طب به کار می‌رود،

نام های ایرانی

سمیرا

دخترانه، عشق وزندگی سعید (دختر گندمگون)، هم صحبت شبانه


سمیرا میس

دخترانه، ملکه افسانه ای آشور که به زیبایی و دانایی معروف است و باغهای معلق را همسرش برای او ساخته بودهاست

فرهنگ پهلوی

سمیرا

از نام های برگزیده

معادل ابجد

سمیرا

311

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری