معنی سمط

سمط
معادل ابجد

سمط در معادل ابجد

سمط
  • 109
حل جدول

سمط در حل جدول

  • گردنبند مروارید
مترادف و متضاد زبان فارسی

سمط در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • رشته، عقد، گردن‌بند، رده، رسته
فرهنگ معین

سمط در فرهنگ معین

  • (س) [ع.] (اِ.) گردن بند، رشته مروارید یا مهره.
لغت نامه دهخدا

سمط در لغت نامه دهخدا

  • سمط. [س ِ] (ع اِ) رشته ٔ مروارید. (غیاث) (مهذب الاسماء) (دهار) (السامی). رشته ٔ مروارید یا شبه و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج):
    خامه ٔ او چو یار شد بادست
    سمط لؤلؤ ز یک نقط پیوست.
    سنایی.
    درکتاب محکم لاَّلی این سه اسم متعالی را در یک سلک نظم قرار داده است و در یک سمط جلوه کرده. (چهارمقاله). || چادر بی آستر که بر دوش اندازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). جامه ٔ یکتا. ج، اسماط. (مهذب الاسماء). || چادر از پنبه یا جامه که از زیر جامه نمایان باشد. توضیح بیشتر ...
  • سمط. [س َ] (ع مص) پاکیزه کردن موی بزغاله جهت بریان کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). اورود کردن بزغاله را جهت بریان کردن. (ناظم الاطباء). || آویختن چیزی را. || تیز کردن کارد. || (ص) مرد سبک حال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
    سمط [س ُ] (ع اِ) جامه ٔ صوف. (منتهی الارب). جامه ٔ پشمین. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • سمط. [س ُ م ُ] (ع اِ) ج ِ سِماط، به معنی آنچه بدان طعام کشند و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (ص) ناقه سمط؛ شتر ماده بیداغ و نشان. (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتر بی داغ و نشان. (ناظم الاطباء). || نعل سمط؛ نعل یک لخت. (منتهی الارب). کفش یک لخت ساده ٔ بی آستر. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

سمط در فرهنگ عمید

  • آنچه از گلوبند آویزان باشد، رشتۀ مروارید یا مهره، گردن‌بند،
فرهنگ فارسی هوشیار

سمط در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

سمط در فرهنگ فارسی آزاد

  • سِمْط، رشته مروارید و گردن بند- قلّاده- معانی دیگر مانند صَیّاد- شخص خردمند- لباسِ زیر رداء و غیره نیر دارد (جمع: سُمُوط). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
عبارت های مشابه