معادل ابجد
سماع در معادل ابجد
سماع
- 171
حل جدول
سماع در حل جدول
- شنوایی، شنیدن
مترادف و متضاد زبان فارسی
سماع در مترادف و متضاد زبان فارسی
- پایکوبی، دستافشانی، رقص، وجد، سرور، آواز، سرود، شنودن، شنیدن، شنوایی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
سماع در فرهنگ معین
- (مص م. ) شنیدن، (اِمص. ) شنوایی، (اِ. ) آواز، سرود، وجد و سرور و پای کوبی صوفیه. [خوانش: (سَ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
- آن که بسیار شنود (سخنان دیگران را)، مطیع، جاسوس، یکی از مراتب دین مانی، نغوشاک، نغوشا؛ جمع سماعون. [خوانش: (سَ مّ) [ع. ] (ص. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
سماع در لغت نامه دهخدا
- سماع. [س َم ْ ما] (ع ص) جاسوس. (دهار) (آنندراج) (مهذب الاسماء). || مطیع. || یکی از مراتب دین مانی. نغوشاک. نغوشا. ج، سماعون. (فرهنگ فارسی معین). || سخت شنوا. (مجمل اللغه). بسیار شنوا. (آنندراج). بسیار شنونده. (فرهنگ فارسی معین). توضیح بیشتر ...
-
سماع. [س َ] (ع مص) شنوایی. (غیاث) (دهار) (منتهی الارب). || شنیدن. شنودن. (غیاث). شنیدن. (المصادر زوزنی) (دهار). شنیدن و گوش فراداشتن. (تاج المصادر بیهقی). || (اِ) سرود. (غیاث) (صحاح الفرس). هر آواز که شنیدن آن خوش آید. (آنندراج) (منتهی الارب). آهنگ:
با سماعی که از حلاوت بود
مرغ را پای دام و دل را دام.
فرخی.
با سماع چنگ باش از چاشتگه تا آن زمانک
بر فلک پروین پدید آید چو سیمین شفترنگ.
عسجدی.
بسماعی که بدیع است کنون گوش بنه
به نبیذی که لطیف است کنون دست بیاز. توضیح بیشتر ...
- سماع. [س َ] (ع اِ فعل) اسم فعل یعنی بشنو، مانند: دراک و مناع، ای ادرک و امنع. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
سماع در فرهنگ عمید
-
(تصوف) شرکت دستهجمعی در ترانهخوانی و پایکوبی، آوازخوانی، پایکوبی، دستافشانی، وجد و سرور،
[قدیمی] شنوایی،
(اسم) [قدیمی] آواز خوش، غنا، سرود،
[قدیمی] شنیدن، شنودن،
* سماع طبیعی: (فلسفه) [قدیمی] قسمتی از حکمت طبیعی که در امور طبیعی و آنچه همۀ اجسام طبیعی در آن اشتراک دارند مانند ماده، صورت، حرکت، سکون، طبیعت، و غیره بحث کند،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
سماع در فرهنگ فارسی هوشیار
- شنوائی، شنیدن
فرهنگ فارسی آزاد
سماع در فرهنگ فارسی آزاد
- سَمّاع، بسیار شنونده- مطیع- گوش کننده- جاسوس
- سَماع، به سَمع مراجعه شود
- سَماع، آواز خوش- تَغَنّی- آنچه بر مبنای شنیدن باشد نه بر قاعده و دستور زبان- در تَصَوُّف به وَجْد و طرب و رقص و پایکوبی درویشان اطلاق می گردد. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید