معنی سلول عصبی
حل جدول
فارسی به عربی
عصبی، مصاب بمرض عصبی
لغت نامه دهخدا
عصبی. [ع َ ص َ] (ص نسبی) منسوب به عصب. بسیارپی. رجوع به عَصَب شود. || (اصطلاح پزشکی) مربوط به عصب و سیستم اعصاب. (فرهنگ فارسی معین).
- حالت عصبی، فشار روحی شدید بر اثر ناراحتی بسیار. افتادن بحالت بیهوشی و اغماء بسبب ضربه ٔ روحی ناگهانی و شدید. (فرهنگ فارسی معین).
- حرکت عصبی، مقابل حرکت تسخیری. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- حمله ٔ عصبی، صرع. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به صرع شود.
|| عصبانی. (فرهنگ فارسی معین). خشمگین. خشمناک. رجوع به عصبانی شود. || عصبی مزاج. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عصبی مزاج شود.
عصبی. [ع َ ص َ بی ی] (ص نسبی) منسوب به عصبهبن هصیص بن حی است که بطنی از قضاعه باشند. رجوع به عصبه (ابن هصیص...) و اللباب فی تهذیب الانساب شود.
سلول
سلول. [س ِل ْ لو] (فرانسوی، اِ) موجودات زنده با وجود اختلاف شکل و صفاتی که ظاهر میسازند همگی از عناصر کوچکی به اسم سلول ساخته شده اند که ساختمان آن در جانوران و گیاهان تقریباً به یک نوع است. علمی که مبنای آن بر تحقیق کیفیات سلولی است، سیتولوژی نامیده شده که اساس زیست شناسی جدید میباشد و در نیم قرن اخیر بواسطه ٔ تحقیقات و تجسسات دانشمندان بسط فوق العاده یافته و چون به اصل حیات بستگی دارد اهمیت زیاد پیدا نموده است، سلول در 1667 م. بواسطه ربرت هوک کشف گردیده و در 1824 م. دوتروشه آنرا چنین تعریف کرد: «سلولها عناصر مستقل و آزادی هستند که جمیع بافتهای جانوری و گیاهی را تشکیل داده و ممکنست کاملاً به یکدیگر چسبیده و یا فاصله ٔ بین آنها موجود باشد»... ساختمان سلول - سلولهای حیوانی از چهار قسمت، سیتوپلاسم، سانتروزوم و هسته و شامه سلولی درست شده اند. (از جانورشناسی عمومی فاطمی صص 4- 6). یاخته. (فرهنگستان). سلولها بر چند نوع هستند:
1- سلولهای ترشح کننده.
2- سلولهای آنکس
3- سلول ابتدایی.
4- سلولهای ابتدائی پوست.
5- سلولهای ابتدایی استوانه ٔ مرکزی.
سلولهای دیگر به اسم سلول مادر، سلول مجرا، سلول معبر، سلول مولد، سلول غده، سلول همراه نیز وجود دارد. رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 32، 176، 143، 287، 289، 288، 291، 296، 321، 436، 461، 476، 478، 479، 466، جانورشناسی عمومی ص 202 ج 1 ص 5. و رجوع به یاخته شود.
عربی به فارسی
نامنظم , سرگردان , غیرمعقول , متلون , غیرقابل پیش بینی , دمدمی مزاج , زورد رنج , کج خلق , تند مزاج , تحریک پذیر , عصبی مربوط به اعصاب , عصبانی , متشنج , دستپاچه , عصبی , وابسته بعصب , وابسته به سلسله اعصاب
فرهنگ معین
واژه پیشنهادی
اکسون
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی هوشیار
واحد ساختمانی بدن جانداران موجودات زنده و صفاتی که ظاهر می سازند همگی از عناصر کوچکی باسم سلول ساخته شده اند که ساختمان آن در جانوران و گیاهان تقریباً به یک نوع است
فارسی به ایتالیایی
cella
معادل ابجد
298